دوشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۶

مآخذ داستان "رستم و شغاد" و "رستم و سهراب"

پیروز پادشاه ساسانی در سمت افغانستان قرار دادی با خشنواز هپتالی می بندد که از آن ناراضی بوده است. خشنواز متعاقباَ حمله پیروز را پیش بینی می کند و در نزدیکی قرار گاهش با کندن چاهها و بر افراشتن نیزه ها درون آن به انتظار پیروز می نشیند و پیش بینی و تدبیرش درست در می آید پیروز که در رأس سپاه می تاخته به یکی از این چاه ها می افتد و کشته میشود. تصور من این است که نامهای شغاد (شغا-دَ، تیردان کنندۀ [چاه و خندق]) و شاه کابل در اصل همان خشنواز منظور است و منظور از این رستم خود همان پیروز ساسانی. داستان رستم و سهراب هم مربوط به کشتی گرفتن شاپور و سوخرا و کشته شدن سوخرا است و داستان گرد آفرید هم مربوط به گردویه جنگاور خواهر بهرام چوبین است. این سه داستان از عهد ساسانیان وارد شاهنامه شده اند.
در مورد مطابقت خود سوخرا (سرخ) با سهراب گفتنی است: طبری گوید: "شاپور رازی از در در آمد و با مواضعه ای که قبلاً با قباد داشت به سوخرا گفت. چرا در پیش شاهنشاه نشسته ای؟ سوخرا وی را پاسخی داد و شاپور سوخرا را دشنام داد و آزرد و آن دو در پیشگاه قباد با هم جنگیدند. شاپور جوان بود و سوخرا پیر، شاپور او را بیانداخت و با کمربندش بست و به زندان افکند و بعد از چندی او را بکشتند.. این واقعه از آن به بعد بر سر زبانها افتاد و این مثل از آنجا پیدا شد که باد سوخرا بنشست و باد شاپور برخاست."
قسمت گم شدن اسب رستم و دادن بازوبند به همسرش تهمینه یادآور هرکول (تور سکاها) است که هرودوت یاد کرده است و داستان حمله از توران به ایران سهراب یاد آور حمله وناسب سورهاپ پادشاه خزرها و باسیلها در عهد اشکانیان است که از طریق قفقاز صورت گرفته بود. معلوم میشود داستان رستم و سهراب از این سه مأخذ گرفته شده است.

هیچ نظری موجود نیست: