جمعه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۴

دلیلی بر ترادف نامهای رستم و گرشاسب

آرتور کریستن سن در کتاب کیانیان خود میگوید که «به نظر مارکوارت، رستم هفتخوان مازندران شاهنامه همان کِرِساسپ اوستاست که دشمنان خود را در کنار دریای فراخ‍کرت کشتار میکند». برای این نظر دلایل لغوی مشترک روشنی در معنی بر اندازنده راهزنان وجود دارد که بدانها توجه کافی نشده است:
در فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۱۲۳۴، واژه «رُ» از ریشه «رَوَ» [از ریشه هندواروپایی رِیپ] به معنی بریدن و دریدن آمدن است. جزء دوم نام رستم یعنی ستم به صورت ستمبه در سانس‍کریت به معنی شورش و راهزنی و دزدی و شورش و طغیان آمده است، همان‍که به گونه ستم (جور) باقی مانده است (صفحه ۹۱، فارسی باستان، هاشم رضی).
در مقابل نام گرشاسپ/کرساسپ هم در هیئت کِرِسا-سپَ به همین معنی است: کِرِسَ= راهزن (جلد اول یسنا، صفحه ١٦٧ به نقل از بارتولومه)، دشمن و ستیزه جو (صفحه 382 فرهنگ واژه های اوستا)، سپا (افکندن و دور انداختن، صفحه ١٩٦ یادداشتهای گاثاها)، برانداختن و ویران کردن (فرهنگ واژه های اوستا.ص ١٤٦٧). در تأیید این وجه اشتقاق در بند ١٣٦ فروردین یشت اوستا می خوانیم: «ما به فروهر پاک سام گرشاسب مجعد موی و مسلح به گرز درود میفرستیم تا بر ضد بازوان قوی دشمن و لشکرش و سنگر فراخش و درفش برافراشته اش آن مقاومت توانیم کرد تا بتوانیم در برابر راهزنان پایداری کنیم».

هیچ نظری موجود نیست: