شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۲

معنی نام قبایل سئورومات و اسکیت

نام سئورومات را می توان در زبانهای سانسکریت و اوستایی به معنی دانایان هنر تیراندازی گرفت. از آن جاییکه سَر اوستایی و شَرَ سانسکریتی نیز به معنی پاره کننده و تیر می باشند، لذا معلوم میشود هیئت سرمت این نام نیز به همین معنی تیرانداز بوده است و خود نام سانسکریتی و سکایی صرب (از ریشه سروَ و سائوروَ) از همین ریشه بوده و به معنی قوم تیراندازان می باشد. تادئوتس سولمیرسکی از وزرای فرهنگ سابق لهستان اقوام صرب و کرووات از سئورومتها دانسته است. دلیل صحت این امر آن است نام سئورومتهای یازیگ که در خاک صربستان اسکان یافته بودند در زبان مجاری به معنی تیرانداز است چه منابع رومی نیز سلاح یازیگها را تیرو کمان ذکر کرده اند. هرودوت نام باستانی دیگر این مردم را ایسدون (ایشو-ذون) یعنی دارندگان سلاح تیر بیان نموده است.
نام گروه سئورومتی و سکایی کرووات ( به زبان لاتین یعنی دارندگان جوشن) که باید اعقاب همان رکسولانها باشند، در اساس ایرانی و سکایی خود هئوروات یعنی به طور کامل پوشیده و محافظت شده به وضوح اشاره به جوشنهای تن سواران و اسبان ایشان داشته است. استرابون گفته است، سلاح این سئوروماتها آنقدر سنگین است که "کسی که در صحنه جنگ بر زمین می افتد هر گز نمی تواند دو باره از جا بر خیزد". دو کتیبه از پادشاه رکسولانها به نام آئلیوس راسپاراگانوس در پولا در ایستر در خاک کروواسی باقیمانده است. خود نام رکسولان به معنی منسوبین به توتم گوزن با شکوه و معادل نام مردم زرهپوش و خورشیدپرست ماساگتها (در مفهوم دارندگان توتم بز کوهی بزرگ= مه ساک-ت) است. پس معلوم میشود اینان ابتدا در سمت دریاچه آرال می زیسته اند. هرودوت نام نیمه اساطیری این مردم را آمازون (تمام سلاح) ذکر کرده و از سنت مادر سالاری و همچنین زنان اشتراکی ایشان و کشتن و خوردن پیرمردانشان سخن رانده است که در این سنتها با ایسدونها همرفتار بوده اند. مطابق گفته هرودوت کوروش (ایرج اساطیری) در جنگ با همین مردم سکایی (تورانی) و سئورومتی (قوم سلم) مقتول شد. قوم سلم شاهنامه و سئیریمه اوستا را به درستی با نام همین مردم سئورومتی مطابقت داده اند. میلان هوستیچ محقق کرووات نیز بدون اینکه به منشأ رکسولانی کروواتها واقف باشد اصل و تبار کرواتها به سمت هرات و آسیای میانی می رساند. مطابق گفته هرودوت مردم سئورومات دو زبانه بوده اند که از این گفته معلوم میشود ایشان در کنار زبان سکایی و ایرانی خود زبان هندواروپایی دیگری (به احتمال زیاد همان زبان اسلاوی یا زبان اروپایی ناشناخته ترکستان چین) نیز داشته اند که این زبانها بعد از مهاجرت ایشان به غرب تبدیل با تنها زبان اسلاوی آنان جایگزین گردید. جالب است که با وجود اینکه رومیان به صراحت از اسکان گرفتن یازیگها و رکسولانها در خاک صربستان و کروواسی حالیه سخن رانده اند ولی هنوز صربها و کرواتها این نیاکان اصلی خود را باز نمی شناسند.
نام گروه سئورمتهای آنتایی به معنی سرمتهای کناری به وضوح یادآور نام بوسنی (کناری) است. نام گروه سئورومتی سیراک را میشود به معنی زرهپوش گرفت. ولی نام اسلوونها یاد آور نام اسکلوها (اسکیتان، سکائیان پادشاهی) است که به همراهی سئورومتها به متصرفات روم در بالکان هجوم می آورده اند. به نظر می رسد اسکیتان (سکاهای پادشاهی) اسلاوهای بومی را تحت نام ونت یا وند می شناختند که ریشه هندواروپایی این کلمه را خوشی و زیبایی و اشتیاق و مطلوبیت آورده اند و این نامی بوده است که رومیان اسلاوهای غربی را با آن می شناخته اند. از این روی به نظر می رسد که هیئت سانسکریتی و اسکیتی نام این مردم ائوخات یا ائوکت بوده باشد که به معنی سرزمین مطلوب و مساعد یعنی مترادف نام پولن یعنی لهستان است . به نظر می رسد در اسطوره اسکیتی رعایای پسران تارگیتای اسلاوها تحت همین نام ائوخاتیان یعنی مردم جایگاه مطلوب و نیک ذکر شده باشند که این نام به صورت هئوشینگه (دارنده خانمان خوب، هوشنگ) پادشاه آریائیها (فرمانروای مردم نجیب و شریف) به اوستا رسیده است. ریشه خود کلمه اسلاو نیز در زبانهای اسلاوی به معنی نجیب و شریف است ولی در زبانهای اروپای غربی اصطلاحاً معنی برده از آن مستفاد میگردد. نام هوشنگ (دارای خانه و سرزمین خوب) سوای مرتبط بودنش با نام ائوخاتیان در مقام رام کننده آتش در عهد سرما در اساس به جای کولاکسائیس یعنی پادشاه خانواده است که با رام کردن ابزار آتشین ایزدی گاو آهن (سمبل یوئه چی ها)، قید (سمبل تراکیائیها)، تبر (سمبل تاورها) و جام زرین (سمبل اسکیتان) به پادشاهی سرزمینهای اسکیتان می رسد.
در اسطوره اسکیتی پسران تارگیتای نام برادر میانی آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین ارابه) و رعایای وی کتیاران (جادوگران) و تراسپیان (اسب پروران یا مردم دارای سه اسب ارابه) ذکر شده اند که به ترتیب همان مجارها (جادوگران) یا هنگریها (اونگورها، پیشگویان) و روسها (به ژرمنی یعنی مردم سرزمین اسب و به روسی یعنی مردم سرزمین بیشه) می باشند. برادر کوچک و سوم اینان کولاکسائیس (پادشاه خانواده) نامیده شده که ملت وی خود اسکیث (مردم دارنده جام) بوده اند که در مقام مردم فرمانروای این خانواده بزرگ بر گزیده شده بود.
تارگیتای و پسرانش لیپوکسائیس، آرپوکسائیس و کولاکسائیس در اساطیر ایرانی به ترتیب به جای کیومرث، سیامک (سامک)، تخموروپه (تهمورث) و هوشنگ می باشند. خود شاه اسکیث اساطیری یا اسکولو- که بنا بر اسطوره سکایی یونانی پسران هراکلس (تور) پادشاه سرزمینهای اسکیتی شمال دریای سیاه بوده- به جای جمشید پیشدادی سرزمین زمستانی وندیداد است. در روایات اساطیری قدیم که طبری و بلعمی آورده اند و در ملحقات شاهنامه نیز ضبط است رابطه پدر و پسری جمشید و تور (هراکلس، قهرمان معروف) بر عکس است یعنی این جمشید است که پدر تور (پهلوان) به شمار رفته است. در واقع این جمشید (یام خشئته) پادشاه سرزمین سرمای شمالی به غیر از یَمه خدا-فرمانروای جهان زیرین و جنوبی اساطیر هندوایرانی و همچنین جمشید به عنوان پادشاه سرزمین کنار رود دائیتی در آذربایجان باستانی است؛ گرچه در اساطیر کهن ایرانی این سه جمشید یک تن به شمار رفته اند.

۱ نظر:

بهدین گفت...

با درود
داستان ها متل ها به گونه ای باز گو کردن خصوصیات گذشتگان است که نسل به نسل منتقل شده تا امروز که به ما رسیده است .با مطالعه مطلب شما به یاد یکی از این داستان ها افتادم که از مادر پیرم که یکی از ملا باجی های دوران خودش بود . در شب های دراز زمستان که نه تلویزیونی بود و نه رادیو و نه مجله و نه روزنامه .شنیدن این داستان ها بسیار شنیدنی بود. گرچه بارها این داستان ها شنیده بودیم ولی باز هم گیرایی خاصی داشت . بار ها مادرم داستان شهر زنان را برای ما گفته بود . داستان در باره ی مردمی بود که زنان فرمانروا بودند .این جامعه معروف بود به شهر زنان که زنان در فن تیر اندازی بسیار ماهر بودند .در کودکی یا نو جوانی پستان سمت چپ دختران را می بریدندتا هنگام تیر اندازی مانع تیر انداختن آنان نباشد .با خواندن این مطلب شما نا خود آگاه به یاد این داستان افتادم
با سپاس فراوان
بهدین