چهارشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۰

معنی نام آشتیان

نام آشتیان به صورت اشت- یئون به معنی هشت محل است و نام وره (دژ )ِ آن، آنرا با ورکس پرنه (اوراکازابرنه) عهد ماد (محل دژهای با شکوه) مطابق می گرداند.
نظریات قدیمی من از این قرار بود:
دو نام کهن آشتیان یعنی وره و ابرشتیجان مترادف هم به معنی محل واقع در بلندی هستند یعنی وره به معنی محل واقع در بلندی (بر، بلندی و بالایی) است و این همچنین معنی ابر-ایشتی-جان یعنی ایستاده در بلندی(به قول تاریخ قم واقع در دامنه کوه یزدان) نیز می باشد. بنابراین نباید تردید کرد که آشتیان همان ابر ایشتی گان است که تلخیص یافته و تبدیل به آشتیان شده است. در تاریخ قم از مناطق سرفت، جبل، کشویه و اسفرآباد و مزدجان بین آشتیان (ابرشتیجان) و جمکران یاد گردیده است که به ترتیب همان سلفچگان، دیزیجان، کوشکک و زواریان و موجان حالیه هستند.
پیشینة تاریخی: ناحیه‎ای که امروز شهرستان آشتیان به شمار می‎آید، تقریباً همان سرزمینی است که در متون کهن «وَرَه» (وَرَّه) نامیده شده است. البلدان یعقوبی (کهنترین مأخذ در این باب، حدود 280ق/893م) در ذیل «قم و مضافات آن» نوشته است: «... و سپس به کوههای آن می‎رسد، که از آنهاست کوهی معروف به روستای سرداب و کوهی معروف به مَلاحه و آن را دوازده روستاست: ... و روستای فراهان و روستای وَرَه و روستای طبرس ...» (ص 49، 50). مؤلف تاریخ قم از کتاب اصفهان نقل کرده است که: «تکویر قم بر چهار رستاق است از جمله رساتیق اصفهان ... رستاقهای چهارگانة اصفهانی ]کذا[، رستاق کمیدان، رستاق اناربار، رستاق ورَّه ...» (قمی، 57) وی می‎افزاید: «عدد دیههای این رساتیق چهارگانه به قم بر وجهی که مثبت است در کتاب ریوع و در دیوان فارسی و در دستورات قدیمه سیصد و چهل و سه دیه‎اند و بیست و سه طسوج: ... رستاق ورَّه پنج طسوج ]و[ هفتاد و نه قریه» است (صص 57، 58). در فصل سوم از باب دوم، پس از بحث مفصل در باب خراج قم، به ذکر اسامی «ضَیْعتها و دیههای» رساتیق، «مجرد از مال و خراج» آنها پرداخته و 36 موضع و دیه رستاق وره را برشمرده است (صص 122، 135، 138). مؤلف تاریخ اراک کوشیده تا نام آبادیهای ناحیة آشتیان امروز را با نام 35 موضع و دیه مذکور در تاریخ قم تطبیق دهد. وی 23 آبادی موجود را همان «مواضع و دیههای» رستاق وره دانسته که از آن میان اشتجان است (دهگان، 142، 143؛ نیز نکـ آشتیان، شهر).
این ناحیه در گذشته‎های دور جزء سرزمین کوهستانی پهناوری بوده است که یونانیان آن را مِدیا (لسترنج، 200؛ افضل‎الملک، افضل‎التواریخ، 299) و جغرافی‎نویسان اسلامی، الجبال (ابن‎حوقل، 304)، ناحیت جبال (حدودالعالم، 139)، اقلیم‎الجبال (مقدسی، 384)، قهستان عراق (بکران، 56)، جبال و عراق (یاقوت، 2/99)، کوهستان (اصطخری، 161) و ولایت عراق عجم (مستوفی، 51) نامیده‎اند. یاقوت به کار بردن نام «عراق» را برای سرزمین جبال غلط و اصطلاحی نو می‎داند و می‎نویسد وجه تسمیة آن معلوم نیست و آنگاه به حدس، وجهی برای این نامگذاری بیان می‎کند (2/99).
باتوجه به روایات مربوط به آتشکده‎های واقع در رستاق وره و فراهان و جز آن (ابن‎فقیه، 75، 77؛ قمی، 88-90؛ دهگان، تاریخ اراک، 11، 14)، می‎توان حدس زد که این ناحیه در دورة پیش از اسلام از اهمیتی مذهبی برخوردار بوده است و با آنکه این ناحیه و نواحی مجاور آن: قم، کاشان، اصفهان، قزوین، زنجان و ری در سالهای 21 تا 24ق/642 تا 645م به تصرف مسلمانان درآمد (ابن‎اثیر، 3/18-24؛ بلاذری، 308)، آتشکدة قریة فردجان «تا آنگاه که بیرون ]ابن‎فقیه: برون[ ترکی امیر قم بدین دیه رسید ... و آن را در سنة ثمان و ثمانین و مأتین ]288ق/901؛ ابن‎فقیه: 282ق/895م[ گرفت ... و آتشکده را زیر و زبر گردانید و آتش را بنشاند» به جای بوده است (قمی، 89؛ ابن‎فقیه، 77).
اجمالاً این قدر می‎دانیم که فتح وره، طبرس و فراهان در 23 و 24ق/644 و 645م، در روزگار خلافت عمربن‎خطاب انجام گرفته. ولی تعیین تاریخ دقیق و نیز نام سرداری که نخستین‎بار به این سرزمین گام نهاد، مشکل است، زیرا متون در این نکته که آیا این ناحیه با فتح قم، اصفهان یا همدان به صرف مسلمانان درآمده، خموش‎اند. قم را ابوموسی عبدالله‎بن‎قیس اشعری در 23ق/644م گشود. اصفهان در همین سال توسط عبدالله‎بن ‎بُدَیْل‎بن‎ وَرْقاء خُزاعی فتح شد و همدان در 23 یا 24ق/644 یا 645م به دست جریربن‎عبدالله بَجْلی گشوده شد (بلاذری، 306، 308؛ ابن‎اثیر، 3/18-24). تاریخ قم اندکی دقیق‎تر در این‎باره سخن گفته: «ملک ]مالک[‎بن‎عامر اشعری با پسر‎عمّ خود ابی‎موسی اشعری از کوفه به ناحیت بصره و اهواز و اصفهان آمده بود و او با ابوموسی اشعری آن نواحی را فتح کرد. بعد از ابوموسی او را به ناحیت جبل فرستاد و ملک ]مالک[ بعضی از ناحیت جبل آنچ فرا پیش ساوه بود فتح کرد» (صص 260، 261). باتوجه به برخی قراین نظیر رواج تاریخ هلاک شدن یزدگرد به عنوان مبدأ تقویم تا اواخر سدة 2ق/اوایل سدة 9م (که بنا بر گفتة بیرونی «بیشترین گبرکان و مغان تاریخ از هلاک شدن یزدگرد دارند»)، به جای ماندن آتشکده‎هایی فروزان تا اواخر سدة 3ق/اواخر سدة 9م، بقایای دخمه‎ها و قبور سفالین، تداوم برخی سنتهای زردشتی (قمی، 28، 89؛ بیرونی، 238؛ اعتمادالسلطنه، مرآه، 546؛ سیفی، 15، 18، 89؛ قریب، 24)، می‎توان احتمال داد که پذیرش و گسترش اسلام در این سرزمین به کندی صورت گرفته باشد، ولی به نظر می‎رسد که از همان آغازِ گسترش اسلام در ناحیة وره، احتمالاً به علت مجاورت و ارتباط با قم، تشیع بدان‎جا راه یافته باشد، زیرا آشتیان پیوسته از سرزمینهای شیعه‎نشین به شمار می‎آمده است (راوندی، 395؛ مستوفی، 75، 76). در 189ق/805م، به فرمان هارون‎الرشید، وره و رستاقهای مجاور، همراه با قم از اصفهان جدا گردید (قمی، 28-31). یعقوبی نیز قم و مضافات آن (مشتمل بر دوازده رستاق و از آن میان وره) را جدا از اصفهان و دیگر بلاد آورده است (صص 49، 51). ابن‎فقیه (د 290ق/903م) در گفتگو از بخشهای قم که جدا از اصفهان بدان پرداخته، سختی از وره به میان نیاورده، ولی نام برخی از رساتیق مجاور آشتیان چون فراهان را جزء 24 رستاق همدان ذکر کرده است (صص 66، 98-100). از زمان تألیف تاریخ قم (378ق/988م) تا روزگار قاجار (1193-1344ق/1779-1925م) دیگر به ندرت نامی از وره یا آشتیان در کتب تاریخی و جغرافیایی به میان آمده (سیفی، 19-32) ولی در برخی از متون از رساتیق مجاور وره خاصه تفرش (طبرش، طبرس)، فراهان و ساروق سخن رفته است. در راحه‎الصدور (تألیف 599ق/1203م) از قم، کاشان، آبه، طبرش، فراهان و مصلحگاه به عنوان نجای باطنیان» و رافضیان نام برده شده است (ص 395). یاقوت از ساروق واقع در ولایت فراهان یاد کرده و آن را از توابع همدان دانسته است (3/170). مستوفی پس از گفت‎و‎گو در باب تفرش دربارة فراهان نوشته: «ولایتی است و درو دیههای معتبر بُوَد و دیه ساروق دارالملک‎آنجاست»؛ سپس راجع به نمکزار فراهان می‎افزاید: «در آن ولایت بحیره‎ای است که آن را مغول ناوور خوانند» (ص 75). از این سخن می‎توان احتمال داد که مغولان به این نواحی نیز راه یافته و بر اثر اقامت ممتد در پیرامون این نمکزار آن را به این نام خوانده‎اند. امین‎احمد رازی پس از توصیف تفرش، بی‎آنکه بگوید جزء کدام ولایت است، دربارة فراهان نوشته: «ولایتی آبادان است و در زمان سابق از مثوبات ]مضافات[ قم بوده، الحال سر خود است» (2/488، 490). از این عبارات نمی‎توان چیزی در باب وره دریافت. در کتاب خلاصه‎البلدان که باب چهارم آن «در ذکر احوال دارالمؤمنین قم» است (و اين باب هم بيشتر گزیده و تلخیص شدة تاریخ قم است)، ذکری از اشتجان یا آشتیان در میان نیست و ذیل «رستاق وره و اروندجرد» نیز نام هیچ‎یک از دیه‎های وره نیامده است (حسینی قمی، 202-211). پیش از آنکه سلطان‎آباد (عراق یا اراک فعلی) در روزگار فتحعلی‎شاه قاجار توسط یوسف‎خان‎گرجی در 1240ق/1825م بنا و آباد گردد، ناحیة تفرش «در تحت حکومت قم بود و از کوهستان آن ولایت محسوب می‎شد» (سیفی، 33-35، به نقل از میرزازین‎العابدین شیرازی، مقدمة دیوان سرخوش؛ معین، ذیل اراک). در سالهای 1313-1317ق/1893-1899م آشتیان، تفرش، گرکان، فراهان و سلطان‎آباد از اعمال حکومت عراق به شمار می‎آمده است (افضل‎الملک، 298). نیامدن نام وره، آشتیان و دیگر بهبهان این شهرستان در این مدت‎دراز در متون تاریخی و جغرافیایی، می‎تواند حاکی از عدم اهمیت این ناحیه باشد. در سالهای حدود 1311ش سلطان‎آباد و حومه، فراهان، کشزاز، سربند، آشتیان و گَرَکان و تفرش، رودبار، بُزچَلّو و وَفس، شَراه و مشک‎آباد و لاخور از تقسیمات حکومتی عراق (اراک) بوده است (کیهان، 2/386). در 1316ش که ایران به 10 استان تقسیم گردید. سلطان‎آبادِ عراق با شمول بر 4 بخش سربند، طَرخوران (مشتمل بر دهستانهای آشتیان، تفرش، رودبار)، فَرمَهین و کُمیجان، شهرستان اراک را نشکیل داد (فرهنگ جغرافیایی ایران، 15). چندی نیز بخش آشتیان با بخشهای حومه، خلجستان و فراهان جزء شهرستان تفرش، از استان مرکزی (به مرکزیت تهران) گردید (معین، 5/393؛ سیفی، 45-46). در 8 اسفند 1356ش با تصویب هیأت وزیران، اراک مرکز استان مرکزی گشت و بخشهای آشتیان و خلجستان مشتمل بر دهستانهای آشتیان، دستگرد، راهجرد و قاهان به شهرستان آشتیان بدل گردید. سرانجام با تصویب شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، در 22 دی 1358ش بخش خلجستان به مرکزیت دستجرد غربی بجز دهستان راهجرد غربی از شهرستان آشتیان جدا شد و به شهرستان قم الحاق گردید و دهستان راهجرد غربی نیز به بخش مرکزی شهرستان آشتیان پیوست (سیفی، 46، 47، 76).

هیچ نظری موجود نیست: