جمعه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۰

منظور از اصحاب مدین و قوم شعیب قرآن قوم مادیای اسکیتی بوده است

مادیای اسکیتی ملقب به افراسیاب (پر آسیب)از جهانگشایان فراموش شده تاریخ است که در نیمه دوم قرن هفتم پیش از میلاد از سرزمین خویش در شمال دریای سیاه خاورمیانه غربی رابه مدت 28سال تحت تاخت و تاز خویش قرار داده بود. هجوم وی تا مصر رسیده بود. حمله وی به خاورمیانه از سمت شمال با قتل فرائورت/سیاوش در شهر گنجه شروع شد و با قتل وی در کنار شهر مراغه توسط کی خشثرو (کیخسرو؛ هوخشثره) پادشاه بزرگ و مدبر ماد فرزند فرائورت/سیاوش به پایان رسید. منظور ازشعیب یعنی فرمانروای شعبه های قوم همان کولاکسائیس (فرمانروای قبایل) نیای اساطیری اسکیتان است. مطابق اوستا و شاهنامه و کتب اساطیری ایرانی و تاریخ ارمنستان موسی خورنی سپاه ایران شبانگاه غافلگیرانه به رهبری کی خسرو و سردارش گستهم نوذری (آریارمنه هخامنشی) بر سر سپاهیان مادیای اسکیتی ریخت و خود مادیای اسکیتی را مقتول ساخت. این روایت تاریخی به شکل حکایت ناصحان در قر آن و احادیث چنین تصویر شده است:
برخورد اصحاب مدین با شعیب علیه السلام
كافران افزون بر نابودى به وسیله عذاب الهى به پیامدهاى بد دیگر تكذیب نیز دچار شدند. در آیه 92 سوره اعراف، از خسران و زیانكار شدن آنان ‌خبر مى ‌دهد: « اَلَّذینَ كَذَّبوا شُعَیبـًا كانوا هُمُ الخـسِرین». آنان كه پیروى از حضرت شعیب علیه السلام را زمینه خسران مؤمنان مى ‌خواندند، خود با نابودى و از دست دادن همه سرمایه ‌هاى مادى و معنوى، مصداق «خسرالدنیا و الاخرة» شدند.
حبط و نابودى اعمال در دنیا و آخرت و نفرین الهى بر آنان، از دیگر پیامدهاى سوء تكذیب حضرت شعیب علیه السلام « اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ كَما بَعِدَت ثَمود» بود:
با آغاز و استمرار دعوت حضرت شعیب علیه السلام گروهى از مردم به وى گرویده و جامعه مدین به دو ‌دسته تقسیم شد: «و اِن كانَ طَـائِفَةٌ مِنكُم ءَامَنوا بالَّذى اُرسِلتُ بِهِ و طَـائِفَةٌ لَم ‌یُؤمِنوا».(1) كافران با اتخاذ راهبرد تكذیب، اغلب از شیوه ‌ها و راهكارهاى روانى براى عملیاتى كردن آن در برخورد با حضرت شعیب علیه السلام و مؤمنان، بهره مى‌ گرفتند. راهكارهاى یاد شده كه از آن ها مى ‌توان به دست آورد كه كافران در اكثریت و مؤمنان در اقلیت بوده ‌اند(2) عبارت است از:
استهزا
به سخره گرفتن پیامبران و باورها و ارزش هاى الهى، راهكارى است كه بنا به تصریح قرآن در تقابل با همه انبیاء به ‌كار رفته است. خداوند در آیات 65-64 سوره توبه، تمسخر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از سوى منافقان را گزارش كرده و در آیات 69‌ـ‌70 همین سوره، برخورد یاد شده را همانند برخورد اقوام پیشین از جمله اصحاب مدین با پیامبران الهى معرفى مى‌ كند.
مقایسه آیات نامبرده نشان مى ‌دهد كه حضرت شعیب علیه السلام نیز از سوى كافران مورد استهزا قرار گرفته است. همچنین مفسّران، آیه 87 سوره هود را بیان كننده استهزاى حضرت شعیب علیه السلام دانسته‌ اند: « قالوا یـشُعَیبُ اَصَلوتُكَ تَأمُرُكَ اَن نَترُكَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا اَو اَن نَفعَلَ فى اَمولِنا ما نَشـؤُا اِنَّكَ لاََنتَ الحَلیمُ الرَّشید».
بیشتر مفسّران بر این باورند كه حضرت شعیب علیه السلام بسیار نماز مى ‌گزارد و كافران آن را به سخره گرفته، در قالب استفهام انكارى مى ‌گفتند: آیا نمازت به تو فرمان مى ‌دهد كه ما خداى نیاكان خویش را وانهاده، از تصرف دلخواه در اموالمان خوددارى كنیم؟! چنین سخن سفیهانه از انسان حلیم و رشیدى چون تو دور است.( 3)
نامفهوم خواندن آموزه ‌هاى وحى
كافران كه خود را از پاسخ به سخنان روشن و منطقى حضرت شعیب علیه السلام در واكنش به گفتار تمسخرآمیز آنان ناتوان مى ‌یافتند ، گفته ‌هاى وى را نامفهوم خوانده و وى را فاقد قدرت و موقعیت برترى مى ‌دانستند كه به سبب آن به سخنان وى بها داده است و براى درك آن تلاش كنند: « قالوا یـشُعَیبُ ما ‌نَفقَهُ كَثیرًا مِمّا تَقولُ و اِنّا لَنَركَ فینا ضَعیفـًا».(4) نامفهوم خواندن سخنان وى كنایه از بى‌ فایده و بیهوده بودن آن است.(5)
ظاهر برخى آیات نشان مى ‌دهد كه كافران راه را بر مؤمنان گرفته و آنان را كه به دیدار حضرت شعیب علیه السلام رفته یا اعمال دینى انجام مى ‌دادند، به قتل تهدید ‌مى‌ كردند تا شاید بتوانند از گرایش بیشتر افراد به وى و گسترش دعوتش جلوگیرى كنند.
تهدید
حضرت شعیب علیه السلام و پیروانش براى دست كشیدن از آیین توحیدى با انواع فشارهاى اجتماعى و روانى از جمله اشكال گوناگونى از تهدید نیز رو‌ به ‌رو بودند. كافران هنگامى كه با پاسخ منطقى حضرت شعیب علیه السلام به ادعاى نامفهوم بودن گفته ‌هاى او نیز مواجه شدند، وى را به سنگسار شدن كه از بدترین و فجیع ‌ترین انواع مجازات است، تهدید كردند: «و لَولا‌رَهطُكَ لَرَجَمنـكَ و ما ‌اَنتَ عَلَینا بِعَزیز».(6)
گویند: حضرت شعیب علیه السلام از جایگاه و احترام ویژه و والایى در میان قبیله خود برخوردار بود و كافران كه براى قبیله وى حرمت قائل بودند، مى ‌گفتند: سنگسار‌كردن و كشتن تو براى ما دشوار نیست؛ زیرا نزد ما عزت و احترامى ندارى و ما فقط به ‌سبب رعایت احترام قبیله ‌ات چنین كارى را انجام ‌نمى ‌دهیم. این نیز به نوعى توهین و تحقیر آن ‌حضرت به‌ شمار مى ‌رفت.( 7)
هنگامى كه حضرت شعیب علیه السلام و پیروانش بر آیین توحیدى خویش پافشارى كردند اشراف و سران كافر قوم كه از امتیازات و موقعیت اجتماعى برخوردار بودند، دچار خود برتربینى شده و گردن نهادن به سیادت و رهبرى دیگرى و نیز دست ‌برداشتن از آیین نیاكان را برنمى ‌تافتند؛ از این ‌رو آنان را به تبعید و بیرون راندن از خانه و كاشانه تهدید كردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَكبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّكَ یـشُعَیبُ و الَّذینَ ءامَنوا مَعَكَ مِن قَریَتِنا اَو لَتَعودُنَّ فى مِلَّتِنا».(8)
چنان كه بیشتر مفسران نامدار نخستین و متأخر نیز برداشت كرده‌ اند، ظاهر برخى آیات نشان مى ‌دهد كه كافران راه را بر مؤمنان گرفته و آنان را كه به دیدار حضرت شعیب علیه السلام رفته یا اعمال دینى انجام مى ‌دادند، به قتل تهدید ‌مى‌ كردند تا شاید بتوانند از گرایش بیشتر افراد به وى و گسترش دعوتش جلوگیرى كنند: « و لا‌تَقعُدوا بِكُلِّ صِرط توعِدونَ و تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ بِهِ».(9)
همچنین آنان با دروغگو خواندن حضرت شعیب علیه السلام و گمراه نامیدن آیین وى تلاش مى ‌كردند كه در آن القاى شبهه و تردید افكنى كنند: « و تَبغونَها عِوَجـًا».(10) ترساندن مؤمنان از پیامد ایمان به حضرت شعیب علیه السلام و دست برداشتن از آیین نیاكان و مایه ‌خسران خواندن آن نیز مى ‌تواند از این قبیل باشد: « و قالَ المَلاَُ الَّذینَ كَفَروا مِن قَومِهِ لـَئِنِ ‌اتَّبَعتُم شُعَیبـًا اِنَّكُم اِذًا لَخـسِرون».(11)
فرجام اصحاب مدین
هنگامى كه حضرت شعیب علیه السلام با اصرار كافران بر باورها و ارزش هاى شرك‌ آلود و كفرآمیز و همچنین تكذیب و تهدید به اخراج از شهر رو ‌به ‌رو و از ایمان آوردن آن ها نا امید شد، آنان را نفرین كرد: «رَبَّنَا افتَح بَینَنا و بَینَ قَومِنا بِالحَقِّ و اَنتَ خَیرُ الفـتِحین»(12) و چون از سوى كافران به سنگسار شدن تهدید شد، به آن ها وعده عذاب داد: « و یـقَومِ اعمَلوا عَلى مَكانَتِكُم اِنّى عـمِلٌ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ و مَن هُوَ كـذِبٌ و ارتَقِبوا اِنّى مَعَكُم رَقیب».(13)
سرانجام، عذاب الهى فرا رسید و حضرت شعیب علیه السلام و مؤمنان نجات یافتند و كافران نابود شدند: « ولَمّا جاءَ اَمرُنا نَجَّینا شُعَیبـًا و الَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَة مِنّا».(14) در آیات 91 سوره اعراف و 37 سوره عنكبوت گفته شده كه نابودى اصحاب مدین به وسیله عذاب زلزله بود كه آنان را در خانه ‌هایشان به ‌صورت اجساد بى ‌جانى كه به رو بر زمین افتاده بودند، درآورد: «فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحوا فى دارِهِم جـثِمین»؛ ولى در آیه 94 سوره هود از نابودى آنان بر اثر صیحه آسمانى یاد شده است: « و اَخَذَتِ الَّذینَ ظَـلَمُوا الصَّیحَةُ فَاَصبَحوا فى دیـرِهِم جـثِمین». بنابراین مى ‌توان گفت كه آنان به وسیله هر دو از بین رفته ‌اند.( 15)
كافران افزون بر نابودى به وسیله عذاب الهى به پیامدهاى بد دیگر تكذیب نیز دچار شدند. در آیه 92 سوره اعراف، از خسران و زیانكار شدن آنان ‌خبر مى ‌دهد: « اَلَّذینَ كَذَّبوا شُعَیبـًا كانوا هُمُ الخـسِرین». آنان كه پیروى از حضرت شعیب علیه السلام را زمینه خسران مؤمنان مى ‌خواندند، خود با نابودى و از دست دادن همه سرمایه ‌هاى مادى و معنوى، مصداق «خسرالدنیا و الاخرة» شدند.( 16)
حبط و نابودى اعمال در دنیا و آخرت و نفرین الهى بر آنان، از دیگر پیامدهاى سوء تكذیب حضرت شعیب علیه السلام بود: «اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ كَما بَعِدَت ثَمود».(17)

: پی نوشت ها
1. اعراف: 87 و هود: 94.
2. المیزان، ج‌10، ص‌361.
3. مجمع‌البیان، ج‌5، ص‌286.
4. هود: 91 و المیزان، ج‌10، ص‌374.
5. المیزان، ج‌10، ص‌374.
6. هود: 91.
7. المیزان، ج‌10، ص‌ 375‌ـ ‌376.
8. اعراف: 88.
9. اعراف: 86 ؛ مجمع‌البیان، ج3ـ4، ص669 و المیزان، ج‌8، ص‌188.
10. اعراف: 86 و مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌689‌.
11. اعراف: 90 و المیزان، ج‌8، ص‌192.
12. اعراف: 89 و 87 و المیزان، ج‌8، ص‌192.
13. هود: 93.
14. هود: 94.
15. المیزان، ج‌16، ص‌126.
16. همان، ج‌8، ص‌192.
17. هود: 95.
زهرا رضائیان (بخش قرآن تبیان)

هیچ نظری موجود نیست: