پنجشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۹

نقدی بر نقطه نظرات دگماتیسم استالینیستی که تنها نزد نادر گروههایی به حال خود باقی است

در صحبت تلویزیونی دو تن جوانان، برنامه تجربه شورایی شکست خورده شوروی دو باره به عنوان مدل فرا راه حزب کومله عرضه شد. تکیه بر این بود که پیشرفتهایی و اصلاحات بزرگی در عهد استالین در شوروی صورت گرفت. منکر نمی شویم که در عهد سرمایه داری کلاسیک که غول سرمایه در جنین بود؛ پا به پا رفت. بعد شکستش حتمی بود. برتراند راسل که کمونیسم روسیه شوروی و چین را هر دو از نزدیک بازدید کرده بود. تجربه شوروی باری می دید که به مقصد می رسد یا نمی رسد. ولی در مورد چین از سر حالی و نشاط مردم صحبت به میان آورده بود. خود معتقد به سوسیالیسم دموکراتیک بود. یعنی احزاب سیاسی آزاد، غول سرمایه در چرخش. حزب سرمایه و احزاب گروههای متفاوت جامعه در بلانس و رقابت با هم امور جامعه خویش را اداره کنند. در چین هم که راسل آن را با نشاط دیده بود در واقع حزب کمونیست با روشهای ترکیبی شورایی (در انتخاب اعضاء مجلس و حزب) و مالکیت خصوصی و دولتی مملکت را بخوبی و منضبط اداره می نماید. از بین بردن سرمایه داری زدن شاهرگ اقتصادی جامعه است. طرح مالکیت دولتی (عمومی، ملی) انگیزه کشی و رقابت کشی و کشتن سرمایه و فلج کردن چرخ اقتصاد بود. عدالت ممکن در عهد ما به روشهای سوسیال دموکراتیک ممکن است. در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان و ژاپن عملاً تحت رهبری احزاب مختلف کشور همین سیستم حفظ میشود. در تک حزبی شوروی با پدید آمدن بوروکراسی و عدم پذیرش نقد و انتقاد صریح و عدم آزادی های سیاسی لازم فردی (که به سبب رقابت جهانی از جانب جهان سرمایه داری هم برایش مانع تراشی میشد) عافت جان سوسیالیسم مطلق گرایانه استالینیستی و روزیونیسم (رفورمیسم خروشچفی) شد. به قول دکتر حسین فاطمی برنامه دولت سوسیالیستی و دموکراتیک نباید از بین بردن ارزش اضافی تولید شده در جامعه باشد، بلکه در آن ارزش اضافی تولید شده را برای عدالت اجتماعی و اداره جامعه در آن سرشکن نمود. به احتمال زیاد اعدامش هم به خاطر همین بود که این فرمول را نباید افشاء میکرد. از صحبتهای لنین هم بر می آید که اگر عمرش کفاف میکرد به جستجوی همین روش میرفت. چون هرج و مرج در تولید و سقط انگیزه ها را مشاهده نموده بود و اصلاً چرا بلشویکها و منشویکها از هم جدا شدند؟

هیچ نظری موجود نیست: