چهارشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۸

جشن چلّه بزرگ زمستانی (سده) در سنت نیز به غیر از شب آرامش یلدا بوده است

جشن سده (در میان خمسه جشن چله میانی یعنی حدود روز تیرگان بهمن ماه ) و جشن تیرگان (سیزدهم ماه تیر، یک هفته بعداز آغاز چلّه تابستانی) و جشن سیزده بدر (روز تیرگان فرودین ماه) نشانه آنند که این جشنها از برای رفع شّر آفات منسوب به ایزد شرارت (تیر، شیوا، آداد) ازجمله گرمای شدید و سرمای شدید (=سده) منسوب بدان برگزارمیشده است. جالب است که از نام گاهنبار زرتشتی بیستم دی ماه (میانهً چله بزرگ) یعنی میدیارم (میانهً آرامش) نیز معنی شدت سرما برای نام سده (شدت سردی) قابل استنتاج است. آغاز چلّهً تابستانی (انقلاب صیفی) یعنی از اول تیر تا پنجم تیرماه روز اسفند (در همسپت مئیذی=پنجه مسترقه میانی) آغاز این ماه می بوده است و ظاهراً جشن و آتش مقدس همراه خود نداشته است و تحت نام میذیوشم (میانهً تابستان) روز استراحت به شمار میرفته است. گرچه آن را در تقویم جلالی صرفاً یک هفته از جشن معروف تیرگان فاصله و تقدم زمانی بوده است. جالب است که جشن آخر چّله کوچک یعنی روز بیستم بعد از جشن چله بزرگ، مصادف با جشن اسفندگان (روز اسفند یعنی روز پنجم ماه اسفند) میگردیده است. لذا جشن شب یلدا (انقلاب شتوی) که روز مقطع تقسیم سال به دو فصل تابستانی و زمستانی با طولانیترین شب و کوتاهترین روز بوده و در شمال بین النهرین با ایزد خورشید مهر (خورشید شکست ناپذیر) ربط داده میشده اساساً ارتباطی با جشنهای زمستانی چّله بزرگ (سده) و کوچک (اسفندگان) نداشته است. گرچه آغاز چله زمستانی بزرگ یعنی هفتم دی ماه تقویم جلالی تنها یک هفته با شب یلدا (آخر آذر ماه و اول دی ماه) فاصله داشته است. چنانکه اشاره شد مقطع دیگر سال آغاز چلًه تابستانی حدود پنجم تیرماه (روز اسفندگان تیر ماه) در تقویم جلالی محل کوتاهترین شبها و درازترین روزها به شمار می آمده است و آن را هم جشن خاصی همراهی نمی کرده است. لذا در مجموع جشن چّله بزرگ به خطا با جشن یلدا (یک هفته پیش از آغاز چلّهً بزرگ در تقویم جلالی) یکی به شمار رفته است و جشن چلهً زمستانی در اساس همان جشن آخر چلّه بزرگ همان جشن سده در اواسط بهمن ماه (دهم تا شانزدهم آن) بوده است و آن ربطی به جشن و شب نشینی شب بدون آتش آیینی یلدا در مقطع آغاز نیمه زمستانی سال (انقلاب شتوی در آخر آذر ماه و اول دی ماه یا پنجه مسترقه آن) نداشته است و صرفاً در نتیجه ساده شدن بعدی است که زمان آغاز چلهً بزرگ به سهو با شب یلدا در اول دی ماه و آخر آذر ماه یکی شده است. در واقع شب یلدا نه ویژگیهای یک جشن بزرگ بلکه ویژگیهای یک روز استراحت سنتی کهن را به خوبی در خود حفظ نموده است.
جشن سده، نمادي از مقاومت انسان در برابر طبيعت: آتش به همراه آب و خاك و هوا، يكي از چهار عنصر مقدس در طبيعت است كه در بسياري از فرهنگها و از جمله در فرهنگ آريايي مورد احترام و تكريم واقع شده است و برايش جشنها و آدابي برگزار مي شود. مسلم است كه تقدس آتش با خورشيد و نيروي حيات بخش آن كه در آتش به وديعه نهاده شده، مرتبط است. آتش با باروري در ارتباط است. اين گونه از انديشه باروري را در عمل پراكندن خاكستر برخاك يا زمين زراعي مي‌يابيم. از آن‌جا كه خاكستر نماد رستاخيز است،خواست رويش دوباره غلات و گياهان در اين عمل، دور از ذهن نيست.
همچنين آتش زدن ساقه خرد غلات باقي مانده در كشتزارها بعد از كشت محصول، نمادي از باور به نيروي باروري آتش است. هرچند كه اين رسم اكنون در بسياري از نقاط منسوخ شده است، ولي اعتقاد بر اين بود كه اين آتش، زمين را تطهير مي‌كند و رطوبت اضافي‌اش را مي‌خشكاند و منافذ و مجاري بسته زيرزميني را مي‌گشايد و عمل رويش را بهتر و فراوان‌تر مي‌كند. آتش در كنار آب يكي از مصاديق پاك كنندگي و تطهير به شمار مي‌رود، براي اثبات بي‌گناهي و گناهكاري از موارد آزمون متهم است (هم‌چنان كه در اسطوره سياوش به آن برمي‌خوريم)، سوگند به نور و گرماي آتش هنوز در فرهنگ ايراني مشاهده مي‌شود و اجاق خانه‌ها از تقدس برخوردار است.
رسم سوزاندن مرده در آتش از رسم‌هاي قديمي است كه تا دوره ما هم در برخي از فرهنگ‌ها مشاهده مي‌شود. همچنين آييني كه در هند با نام "ساتي" يا "ستي" معروف است و در آن بيوه‌گان بعد از مرگ شوهر، خود را در آتش مي‌سوزانند تا اثبات كنند كه بانوي وفاداري هستند كماكان در عصر حاضر ديده مي‌شود. "ستي" هم نام اين رسم است و از طرفي هم به معني "دوست" و هم به معاني "بانوی اصیل و معطر و خوب" به كار برده مي‌شود. اين واژه در نام‌هاي ايراني هم مشاهده مي‌شود و پيشينه مشترك ايرانيان و هنديان را يادآوري مي‌كند. "مهستي" در واقع "مه ستي" (به كسر ميم) و به معناي بانوي بزرگ است. ساتی در واقع نام الهه ای است که همسر شیوا (ایزد طوفان و رعد و ویرانگری، تیر، هودها/هاروت) به شمار آمده است و برایش نزد سامیان شمال بین النهرین کودک قربانی میشده است. نام ساتی همچنین یاد آور سود (پرستار) الهه زیبایی بابلیها و همسر انلیل (ایزد هوا و آسمان) و همچنین سودابه همسر کیکاووس آسمان پیما و نامادری سیاوش است. معانی "معطرِ" و "اصیل و خوب" ساتی این الهه را با سپنت آرمئیتی الهه مقدس زمین ایرانیان (به معنی لفظی بانوی نجیب و باشکوه) مطابقت می دهد.
آتش همچنين با جاودانگي و مرگ و خون و آداب رازآموزي و عرفاني در ارتباط مستقيم است. آتش با اسطوره‌هاي ايراني و اديان پيش از اسلام در اين سرزمين، پيوندي عميق دارد.
ققنوس كه يكي از پرندگان اساطيري ايرانيان و برخي ديگر از فرهنگ‌ها به شمار مي‌رود، گونه‌اي از مرغ آتش و در عين حال بسيار رمزگونه است. كاوه كه يكي از قهرمانان افسانه‌اي ايران به شمار مي‌رود و ايرانيان را از چنگ ضحاك رهانيد، آهنگر بود و با آتش كوره در تماس مستقيم. اصولا كوره آتش و چكش و سندان در اساطير رموز بسياري را در خود نهفته دارند و اعمال جادويي خاصي به آن‌ها نسبت داده مي‌شود. وجود آتشكده و آتشگاه در سراسر سرزمين ايران و آدابي كه به آن‌ها منتسب است از موارد ديگر احترام و اعتقاد به آتش در ميان ايرانيان و زرتشتيان در همه‌جاي گيتي است.
همان طور كه در ابتداي اين نوشتار اشاره شد جشن سده يكي از جشن‌هاي آتش محسوب مي‌شود. اين‌گونه جشن‌ها تنها مخصوص ايران نيست بلكه در جاي‌جاي دنيا جشن و سروري كه با آتش همراه است مشاهده مي‌شود. جشن هالووين و جشن روز مي از اين جمله‌اند. همچنين آداب بسياري را هم در ايران و هم در نقاط ديگر دنيا سراغ داريم كه مردمان از روي آتش مي‌پرند و به دور آتش مي‌رقصند و بازي‌هايي را با آن ترتيب مي‌دهند.
افسانه پيدايش آتش در ايران را به هوشنگ پيشدادي نسبت مي‌دهند. روزي وي به همراه ياران خود از كوهي مي‌گذشت كه ناگهان ماري( اژدهايي) را در راه مي‌بيند. به عزم كشتن مار، سنگي به طرف مار پرتاب مي‌كند. سنگ به سنگ آتش‌زنه‌اي برخورد مي‌كند و آتشي از آن ميان مي‌جهد. هوشنگ و يارانش آن را پرتوي از جانب خدا مي‌يابند و در برابر‌ش به سجده مي‌افتند. به اين ترتيب آتش توسط هوشنگ كشف مي‌شود و از آن پس جشن سده هرساله توسط ايرانيان برگزار مي‌شود.
در رابطه با زمان برگزاري اين جشن، بايد به دوراني اشاره كنيم كه در تقويم كهن ايراني، سال تنها به دو فصل تابستان(هفت ماه) و زمستان(پنج ماه) تقسيم مي‌شد. تابستان از ماه فروردين آغاز مي‌شد و تا آخر مهر ادامه داشت و زمستان از ابتداي آبان بود تا پايان اسفند.
به اين ترتيب جشن سده كه در 10 بهمن (16بهمن تقوی قدیم جلالی) برگزار مي‌شود مصادف با صدمين روز از آغاز زمستان است. ارتباط جشن سده با صد به اين خاطر است كه بعضي از پژوهشگران واژه سده را از ريشه "ست" در زبان پهلوي به معناي عدد "صد" مي‌دانند. برخي نيز عقيده دارند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول است. از طرفي جشن سده چهل روز پس از شب چله بزرگ (یک هفته بعد ازشب يلدا) و تقریباًهم‌زمان با آغاز چله كوچك است. مسلم می نماید در اساس سده به معنی شدت سرما یا سی و ده (به معنی چهله=چله) است و نام مناسبی برای جشن میان چله زمستانی است.
مهرداد بهار هم عقيده دارد كه: " چهل روز پس از تولد خورشيد، نوعي آيين جادويي آتش روشن كردن را مي‌بينيم كه مربوط به سده است. اما توجيه آن با عدد "صد" اشتقاقي عاميانه است، چنان‌كه پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را "سده" فرض كرده‌اند. به گمان من، سده از ريشه سند اوستايي و به معناي "ظاهر شدن" است.
در رابطه با فلسفه جشن سده بايد ذكر كنيم كه در تفكر مدم عامي سرماي فصل زمستان در بهمن ماه به اوج مي‌رسد و انسان بايد به هر شيوه‌اي كه مي‌داند در برابر آن مقاومت كند. چله بزرگ در ده بهمن به پايان مي‌رسد و چله كوچك به مدت 20 روز آغاز مي‌شود. بنابراين مردم به صورت نمادين آتش روشن مي‌كنند تا وسيله و كمكي براي مقاومت آنان در برابر سرما باشد.
هم‌زمان با جشن سده و فرا رسيدن دهم بهمن ماه، اصطلاح "چارچار" و "اهمن (ا-بهمن) و بهمن" در برخي از مناظق ايران به گوش مي‌رسد. روزهاي "چارچار" و "اهمن و بهمن"، هشت روز است كه چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله كوچك را در بر مي‌گيرد. سنگسري‌ها عقيده دارند كه بين چله كوچك (دانای سیمیار کردان=یاور زمستان، شیوا/آداد/تیر) و چلّه بزرگ (پیرشالیار کردان= یاور سرما و سال، زروان/انلیل) رقابت شديدي براي سرد كردن هوا وجود دارد. با اين كه چله كوچك از برادر خود، چله بزرك كوچكتر و تعداد روزهايش كمتر است، اما مي‌خواهد كه در سردي و برودت هوا بر او پيشي بگيرد و با او رقابت مي‌كند. سرماي چارچار نتيجه درگيري اين دو رقيب است. به اين ترتيب جشن سده كه يكي از جشن‌هاي فصلي است كه مرحله گذر از چله بزرگ به چله كوچك و در نهايت رسيدن به بهار را تداعي مي‌كند.
"مري بويس" موضوع جالب ديگري را مطرح مي‌كند. وي فلسفه افروختن آتش در جشن سده را در ارتباط با "رپيهوين" مي‌داند. رپيهوين يا آن‌طور كه در اوستايي مشهور است، " رپيتوين" ايزد تابستان و نيمروز و روياننده محصول است كه بر هفت ماه تابستان فرمانروايي مي‌كند و از جمله ايزداني است كه مي‌ميرند و زنده مي‌شوند.
به زعم "مري بويس" مردم با افروختن آتش، صد روز بعد از رفتن رپيهوين و پنجاه روز پيش از بازگشتش، براي گرم كردن گياهان و چيرگي بر سرماي سخت به او ياري مي‌رسانند.
جشن سده در پيش از اسلام در بسياري از شهرهاي ايران برپا مي‌شد. ظاهرا بزرگترين جشن سده پس از ورود اسلام به ايران در سال 323 هجري قمري و در روزگار مرداويچ بن زيار ديلمي و در كنار زاينده رود در شهر اصفهان برگزار مي‌شده است.
امروزه جشن سده بيشتر در برخي از شهرهاي استان يزد و كرمان و توسط زرتشتيان برگزار مي‌شود. در اين مناطق از چند روز قبل از جشن، جوانان و نوجوانان هيزم مورد نياز را فراهم مي‌كنند و توده بزرگي از هيزم را روي هم انباشته مي‌كنند. از بامداد روز جشن سده بانوان در محل برگزاري جشن حضور مي يابند و با كمك يكديگر آش مخصوص و خوراكي‌هاي سنتي تهيه مي‌كنند و نهايتا همگي مردم با حضور روحانيون زرتشتي مراسم جشن سده را برگزار مي‌كنند.
يكي از آيين‌هايي كه در ارتباط با جشن محسوب مي شود، آيين پير شاليار است كه در روستاي "اورامان تخت" برگزار مي‌شود. جشن عروسي پير شاليار (زماون) در روستاي "اورامان تخت" در 2 نوبت برگزار مي‌شود كه يكي از آن‌ها مصادف با جشن سده است.
در رابطه با برگزاري اين جشن، افسانه‌اي وجود دارد كه به طور خلاصه چنين است:حدود 1000 سال پيش، در بخارا پادشاهي زندگي مي‌كرد كه دختري كر و لال داشت و هيچ حكيم و جادوگري نتوانسته بود او را معالجه كند، از سوي ديگر در منطقه اورامان كردستان، مردي مقدس به اسم پيرشاليار زندگي مي‌كرد كه داراي معجزه و كرامات بود و شهرتش عالمگير. چون خبرش به پادشاه رسيد، دخترش را به همراه برادرش (برادر پادشاه) راهي منطقه كرد. آن دو وقتي به نزديكي روستا مي‌رسند، دختر احساس مي‌كند كه شنوايي‌اش را به دست آورده است. پير شاليار از ورود آن‌ها با خبر بود و به پيشواز آن‌ها مي‌آمد. در هنگامي‌كه آن دو تن به خانه پير نزديك مي‌شدند ناگهان از بالاي كوه نزديك آبادي، ديوي نعره‌كشان به درون دره مي‌افتد و با افتادن ديو، زبان دختر نيز بهبود پيدا مي‌كند.
در اين هنگام پير شاليار (معادل زروان خدای هوریانی/انلیل یا ایزد رعد و طوفان تیر) به برادر پادشاه مي‌گويد: دو ديو گوش و زبان دختر را جادو كرده بودند و من با تيرهاي غيبي آن‌ها را نابود كردم (به نظر میرسد اسطوره اشاره ای به ایزد تیر/ آداد/ویشنو و همسرش ساتی داشته باشد).
از آن‌جا كه پادشاه گفته بود هر كس بيماري دختر را معالجه كند مي‌تواند با او ازدواج نمايد، دختر به همسري پير در مي‌آيد. چون پير شاليار از مال دنيا چيزي نداشته، اهالي كمك مي‌كنند و براش عروسي مفصلي مي‌گيرند.در اين عروسي هركدام از طوايف، بخشي از هزينه‌ها و كارهاي عروسي را برعهده مي‌گيرند. پير نيز قبل از مرگش وصيت مي‌كند كه تا آخر دنيا مراسم سالگرد عروسي‌اش را همه ساله برگزار كنند. امروزه هم، روز مراسم عروسي پير شاليار به اطلاع همگان مي‌رسد و با همياري مردم، با روشن كردن آتش و پختن غذا بر روي آن‌ و جشن و سرور و شادماني و اجراي گونه‌اي رقص آييني توسط دراويش، زمستان سرد اورامان به گرمي دل‌انگيزي بدل مي‌شود.
در كتاب "چند چهره كليدي در اساطير گاه‌شماري ايراني" آمده است: "در استان‌هاي غربي و مركزي ايران، در روز دهم بهمن ماه نوعي نمايش مركب از آيين‌هاي جادويي همراه با گردآوري پول و هديه برگزار مي‌شده است. اين نمايش‌ها كه شباهت قابل توجهي با جشن‌هاي شاد و پر سر و صداي اروپائيان دارد، با اين هدف برگزار مي‌شود كه با رفتن به در هر خانه‌اي براي آن بركت و فراواني به ارمغان بياورد و بالاتر از آن سلامت و افزوني گله و رمه را موجب شود." (بر گرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی، از مقالهً آرش نورآقايي).
منابع:*رمزپردازي آتش، ژان پير بايار، ترجمه جلال ستاري، تهران، نشر مركز، 1376
*تجلي دوازده ماه در آيينه اساطير و فرهنگ عامه ايران، نوشته دكتر جابر عناصري، نشرقمري مرند، 1374
*آيين‌ها و جشن‌هاي كهن در ايران امروز، نوشته محمود روح‌الاميني، تهران، آگاه، 1376
*چند چهره كليدي در اساطير گاه‌شماري ايراني، انا كراسنوولسكا، ژاله متحدين، چاپ اول بهار 1382
*ازنوروز تا نوروز؛آيين‌ها و مراسم سنتي زرتشتيان، پژوهش و نگارش كورش نيكنام، تهران، فروهر، 1382
* از اسطوره تا تاريخ، مهرداد بهار، گردآورنده و ويراستار ابوالقاسم اسماعيل پور،ويرايش 2،تهران،نشر چشمه، 1377.
به مناسبت فرارسيدن طولاني ترين شب سال شب چله (روزنامه رسالت)
شب چله نزد ايرانيان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسيم مي شود. چله بزرگ از اول دي ماه (در واقع هفتم دی ماه قدیم) تا 10 بهمن ماه (در واقع شانزدهم بهمن ماه قدیم) را در بر مي گيرد و از 10 بهمن (در واقع شانزدهم بهمن ماه قدیم) به بعد را چله کوچک مي گويند. يلدا، شب نخست چله بزرگ است.شب يلدا يا «شب چله» شب اول زمستان و درازترين شب سال است و فرداي آن با دميدن خورشيد، روزها طولاني تر شده و تابش نور، افزوني مي يابد. اين بود که ايرانيان باستان، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد مي خواندند و براي آن جشن بزرگي بر پا مي کردند. در زمان ابوريحان بيروني به دي ماه، «خور ماه» (خورشيد ماه) نيز مي گفتند که نخستين روز آن خرم روز نام داشت و ماهي بود که آيين هاي بسياري در آن برگزار مي شد. از آن جا که خرم روز، نخستين روز دي ماه، بلندترين شب سال را پشت سر دارد پيوند آن با خورشيد، معنايي ژرف مي يابد. از پس بلندترين شب سال که يلدا ناميده مي شود خورشيد از نو زاده مي شود و طبيعت دوباره آهنگ زندگي ساز مي کند و خرمي جهان را فرا مي گيرد. به عبارتي ديگرخورشيد در حرکت سالانه خود، در آخر پاييز به پايين ترين نقطه افق جنوب شرقي مي رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزايش زمان تاريکي شب مي شود. اما از آغاز زمستان يا انقلاب زمستاني، خورشيد دگر باره به سوي شمال شرقي بازمي گردد که نتيجه آن افزايش روشنايي روز و کاهش شب است. به عبارت ديگر، در شش ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانه روز خورشيد اندکي پايين تر از محل پيشين خود در افق طلوع مي کند تا در نهايت در آغاز زمستان به پايين ترين حد جنوبي خود با فاصله 5/23 درجه از شرق يا نقطه اعتدالين برسد. از اين روز به بعد، مسير جابجايي هاي طلوع خورشيد معکوس شده و مجددا بسوي بالاو نقطه انقلاب تابستاني باز مي گردد. آغاز بازگشت خورشيد به سوي شمال شرقي و افزايش طول روز، در انديشه و باورهاي مردم باستان به عنوان زمان زايش يا تولد ديگرباره خورشيد دانسته مي شد و آن را گرامي و فرخنده مي داشتند.
تنوع برگزاري يلدا : يکي از آيين هاي شب يلدا در ايران، تفال به ديوان حافظ است. مردم ديوان اشعار لسان الغيب را با نيت بهروزي و شادکامي مي گشايند و فال دل خويش را از او طلب مي کنند. در برخي ديگر از نقاط ايران نيز شاهنامه خواني رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گويي پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نيز يکي از مواردي است که يلدا را براي خانواده ايراني دلپذيرتر مي کند. اما همه اين ها بهانه هايي است تا خانواده ها گرد يکديگر جمع شوند و بلند ترين شب سال را با شادي و صفا سحر کنند.در سراسر ايران زمين، جايي را نمي يابيد که خوردن هندوانه در شب يلدا جزء آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ايران، انواع تنقلات و خوراکي ها به تبع محيط و سبک زندگي مردم منطقه مصرف مي شود اما هندوانه ميوه اي است که هيچ گاه از قلم نمي افتد، زيرا عده زيادي اعتقاد دارند که اگر مقداري هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک يعني زمستاني که در پيش دارند سرما و بيماري بر آنها غلبه نخواهد کرد.در گذشته، آيين هايي در اين هنگام برگزار مي شده است که يکي از آنها جشني شبانه و بيداري تا بامداد و تماشاي طلوع خورشيد تازه متولد شده، بوده است. جشني که از لازمه هاي آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالي خورشيد در پايان پاييز بوده است و همچنين خوراکي هاي فراوان براي بيداري دراز مدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشيد باشند.

هیچ نظری موجود نیست: