یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۸

بررسی نام و نشان خدایان مهم عیلام در رابطه با جغرافیای تاریخی منطقه و تاریخ اساطیری ادیان

مسجد سلیمان (معبد سی لیر-مان) معبد "سی لیر-هوتران" ایزد حامی و نگهبان عیلام بوده است:
موضوع گمراه کننده مطابقت نام قدیمی مسجد سلیمان با پارسوماش، انشان یعنی سرزمین پارس باستانی:ویکیپدیای فارسی مطلبی بدین عنوان در باب مسجد سلیمان دارد که نظریه خام و نسنجیده ای از عهد گریشمن دارد که علاقه مندان جغرافیای تاریخی منطقه را به پذیرش نظریه بی پایه ای مبنی بر یکی بودن مسجد سلیمان با نامهای کهن سرزمین پارس یعنی انشان و پارسوماش رهنمون شده است. این نظریه گریشمن که بدون در نظر گرفتن اساس جغرافیای تاریخی کهن مناطق مربوطه صورت گرفته است، به سادگی این موضوع قابل رد و طرد است: وی بدون در نظر گرفتن شرایط جغرافیای متفاوت این دو نام یکی خود سرزمین پارس و دیگری قصبه ای درعیلام باستانی صرفاً توجه کرده است بدین که اگر سلیمان (مرد صلح=کورش سوم دارنده مقبرهً "مادرسلیمان=مزارسلیمان") را به جای پارس بگذاریم، جزء ماش (مشیگ ده= ده و دیار بزرگ) در نام پارسوماش با مسجد سلیمان مطابقت پیدا می کند. نام انشان هم که وی به خوبی میدانست یا نمی دانست به زبان فارسی به معنی محل فرمانروا با این نام و مفهوم آن همخوانی دارد. به هر حال وی الحق نظریه بی پایه و بسیارسخیفی صرفاً سر کنجکاوی و جلب توجه دیگران به بررسی این نظریه مطرح نموده و نام مملکت پارس کهن را با قصبه ای واقع در مملکت مجاورت غربی آن یعنی عیلام اصلی سنجیده است. لابد وی برای جلب توجه بررسی موضوع وجه تشابه صوتی آنها اقدام به طرح این نظریه کرده است و علاقه مندان تاریخ ما نیز که فرصت و حوصلهً تحقیق و یا قدرت نقد مطالب جغرافیای کهن را - که تا حدود و اندازه ای تخصصی هم است- نداشته اند، آن را به سان وحی منزل افسانه ای ادیان پذیرفته و بدون غور و بررسی آن را به طور نظریه ای قابل قبول مطرح ساخته اند. مطلب گمراه کننده ویکیپدیا از این قرار است: "هیئت باستان‌شناسی فرانسوی سال ۲۰۰۷ نیز در مسجد سلیمان موفق به کشفیات مهمی شده است. پروفسور گیرشمن رئیس هیئت مزبور عقیده دارد که محل کنونی مسجد سلیمان (پارسوماش وبعدها انشان) قدیم‌ترین پایتخت پادشاهی هخامنشی بوده‌است. یکی ازعوامل ایجاد و گسترش شهر مسجدسلیمان اکتشاف نفت دراین منطقه است."
امّا برای پیدا نمودن نام و نشان کهن مسجد سلیمان که نام اساطیریش به وضوح گواه از قدمت باستانی آن دارد، مشکل موجود پیدا کردن اسناد و مدارک برای بررسی نام باستانی این شهراست که باید در پی آن بر آمد. و ما در نگاه نخست شهری بدین نام و نشان یا حتی نشانی مشابه با آن را در هیچ منبع قدیمی پیدا نمی کنیم.
برعکس ویکیپدیا فرهنگنامه فارسی ویکیماپیا راه منطقی تری رفته و در مورد وجه تسميه و پيشينه تاريخي این شهر چنین آورده است :
"آثار و بقاياي يك پرستش‌گاه قديمي كه قبلا به گفته گيرشمن به دوره هاي پيش از ساسانيان مربوط است، در اين شهر كه قبلا مردم بومي آن را مسجد سلمان يا سليمان مي گفتند موجب شد كه اين شهر مسجد سليمان نام گذاري شود. اين شهرستان در سده هاي وسطي«تلغر» ناميده مي شد و اين نام به سرزميني گفته مي شود كه از كنار رودخانه كارون تا زمين هاي خاوري چشمه نفت امتداد داشت. در اين ناحيه، قسمت بالايي آن را«ترك دز» و پايين تر را «مسجد سليمان» مي خواندند. بلوك تلغر در قديم سرزمين آبادي بوده و روستاهايي داشته است. ياقوت مي گويد كه در حوالي ايذه (احتمالا مسجد سليمان فعلي) آتشكده اي بوده كه تا زمان هارون الرشيد فروزان بوده است. شركت نفت «دارسي» بناي شهر مسجد سليمان را درسال 1906 شروع كرد و چون اولين حفاري ها در اين منطقه ايران به نفت رسيد مرغوبيت آن توجه شرکت را جلب كرده و شروع به ساختن راه ها و کندن چاه هاي ديگر نمودند وخانه هاي زيادي را براي کارکنان اروپايي، هندي و ايراني بنا کردند. چون كار در آن جا فراوان شد مردم بسياري از هر سو به اين منطقه آمده و اين سرزمين رو به توسعه و پيشرفت نهاد و اكنون از شهرهاي مهم صنعتي خوزستان به شمار مي رود."
نظر به نام تلغر یعنی تپه زبانه آتش یعنی یک نام کهن منطقه تخت سلیمان به سوی نام تپه باستانی کلگه زرین (آتشدان زرین) در مرکز کشیده میشویم و با توصیفاتی که از آن شده معبدی عیلامی کهن و آتشکده بعدی جای آن را که در خبر یاقوت حموی منعکس شده است،در همینجا در می یابیم. عنوان زرین و سکه های بسیار کهن آنجا ارزش باستانی آن را به خوبی در خود حفظ نموده اند:
تپه کلگه زرین (سایت مسجد سلیمان)
"تپه كلگه زرين در مركز شهر قرار دارد ، درست رو بروي بهداري مسجدسليمان واز طرف ديگر به ميدان جلوي بيمارستان شركت نفت ،و جنوبا به آتش نشاني شهرداري ،و از مغرب هم به منازل مسكوني همسايه است ، اين تپه از قدمت چندين هزار ساله بر خوردار است و به علت پيدا شدن سكه هاي طلا با قدمت بيش از دو هراز سال پيش از ميلاد مسيح يا بهتر بگوييم سكه هايي كه خيلي قدمت بيشتري دارند. در حوالی آن معبد دیگری نیز موجود است که قدمت کلگه زرین و اهمیت آن را نداشته است: معبد برد نشانده در 16 كيلومتري مسجدسليمان بر سر راه سد مسجد سليمان وسد شهيد عباسپور قرار گرفته است ، در برد نشانده (=سنگ چین، که به نظر میرسد همان آساک=شهرسنگی عهد عیلامیان باشد) سنگ نوشتهايي به همين نام وجود دارد وكليه بنا از سنگ ساخته شده وبه دوره هزاره اول پيش از ميلاد مي رسد."
حال اگر به دنبال نام عیلامی کهن این معبد برآییم. در درجه اول خود نام عیلامی سیان کوک یعنی معبد جلب توجه می نماید. اما با توجه به این که هر یک از معابد عیلامی غالباً به خدا و الهه خاصی اختصاص داشته اند، لذا به نام های الهه سیاشوم ملقب به حافظ کاخهای خدایان (که به سبب عدم وجود شهر باستانی بزرگ در این منطقه در این رابطه قابل توجه نیست) و خصوصاً سی لیر که دارای عنوان حامی و نگهبان ایلام بوده و خدای بارندگی به شمار می رفته و در این باب بسیار اصیل و اساسی است؛ بسیارقابل توجه میگردند. چون از نام مردانه سلیمان و تلفظ های سی لیر در زبان پارسی یعنی سریر (تخت) و زریر (زرین تن)- که به علت عدم وجود حرف "ل" در پارسی باستان آن را با حرف "ر" جایگزین می ساختند- با توجه به نامهای کلگه زرین (آتشدان زرین)، مسجد سلیمان و تلغر (تل شعله و زبانه آتش) به وضوح آشکار است که خدای این معبد عیلامی مسجد سلیمان همین خدای عیلامی سی لیر بوده است. پیداست که نام "سی لیر-مان" (خانه سی لیر) به سادگی تلخیص یافته و تبدیل به سلیمان شده و سیان کوک- معبد- آتشکده با مسجد جایگزین گردیده است. در این باب قیاس و محک نام کهن این شهر با کلمه آرامی شولمن (دوزخ، جایگاه سوزاندن با آتش) که دارای بار منفی بزرگی است، آن هم در محدوده جغرافیایی خود محدوده عیلامیان کوهستانی بومی و در حضور و وجود کلمه مسجد همنشین سلیمان در نام این شهر کم جمعیت و دورافتاده عیلامی اصیل و کهن مناسب نمی افتند و باید کنار گذاشته شود. اما مقابله نام شالمون (جایگاه صلح و آشتی) با نام مسجد سلیمان و خدای بزرگ آنجا قابل تعمق است چه نام شالمون یا سلیمان به معنی مرد صلح و آرامش خود مناسبت تامی هم با نام ایزد حافظ و نگهبان عیلام و عیلامیان یعنی سی لیر دارد. یعنی در مجموع با توجه به نام معبد کلگه زرین (معبد زرین) که حاوی نام مفهوم فارسی نام سی لیر(در مفهوم فارسی زرین تن) است معلوم میگردد که شهر کوچک مسجد سلیمان باستانی به نام معبد ایزد باران نگهبان و حامی عیلام یعنی سی لیر ، شهر معبد سی لیر-مان خوانده میشده است، که تلفظ و ترجمهً آن سر انجام بر اثر تغییر و جابجایی فرهنگها در منطقه به صورت مسجد سلیمان در آمده است و پیدایی این نام در این منطقه بر خلاف شایعه ای رایج به هیچ وجه تصنعی نبوده و تاریخچهً جالب و بسیار کهنی پشت سر آن نهفته است.
در مرتفعات مجاورت شهر مسجد سلیمان معبد سر مسجد قرار گرفته است که در نزدیکی آن دومعبد دیگر قرار دارد که با توجه به کشف مجسمه هرکول (هوتران عیلامی) و آتنا (کیریریشا) از آن معلوم میشود که این مجموعه به خانواده ایزدان بزرگ عیلامی هومبان (خدای بزرگ و فرمانده دانا، زئوس یونانی و ائای بابلی) و همسرش کیریریشا (الهه بزرگ) و پسرش هوتران تعلق داشته است. مطابق آثار باستانی مکشوفه در نقاط مختلف خوزستان هومبان به عنوان ایزد آب حیات در یک دستش جامی گرفته و در دست دیگرش گردن ماری را می فشارد و به صورت رب النوع آب با بدنی شبیه فلس ماهی، موهای بافته، تاجی با یک شاخ تزئینی و یک گوش حیوان اضافی نمایش داده شده است. همسر-الهه اش کیریریشا نیز با تصویر مشابهی با موج آب از سمت راست و چپ وی که به ظرف مخصوصی در دستان وی در روی سینه متصل است و آب از زیر پای وی فوران می نماید. خدای نباتات یعنی ایزد پسر، هوتران (خدای برتر و نیرومند یا منادی دشمن کش) نیز در این صحنه با تاج گل شاخدار مخصوص خدایان، گیسوهای بافته دراز، ریش بلند در حالی نشان داده شده که در حال گرفتن شاخه های یک درخت است. در مقام مقابله با اساطیر بابلی در می یابیم این دو ایزد و الهه عیلامی یعنی هومبان (ائا/خضر) و هوتران (موسی دریانورد، موش هوشو/مردوک) و کیریریشا (=سارا) به ترتیب مطابق با ائا (ایزد خردمند زمین و آبها)، مردوک (آشّور=ضحاک، خندان) و نین خورساگ (بانوی سرزمین کوهستانی و سنگلاخی) می باشند که در اساطیر توراتی به صورت ابراهیم (ابرام، پدر عالی) و سارا (ملکه) و اسحق (خندان) ظاهر شده اند و اسطوره قربانی اسحق توسط پدرش ابراهیم و خضر دارای آب حیات و ماهی دریاها و قربانی کننده کودک متعلق به همین تثلیث خاندان خدایی عیلامی است که معبد قربانگاهی بزرگی از وی در جزیره خارک وجود داشته است که در عهد یونانیان به معبد نپتون معروف بوده است. از آنجاییکه کلمه پارسو در زبان سومری به معنی جایگاه مراسم قربانی بوده است؛ لذا نگارنده قویاً معتقدم نام خلیج فارس در اساس از همین نام سومری جزیره خارک مأخوذ بوده است و بعداً از عهد هخامنشیان با نام سرزمین پارس جایگزین شده است. جالب است که اسطوره هوتران به صورت اسطوره پارسی کورش و اسطوره یونانی پرسئه به تاریخ و اساطیر یونانی رسیده است و به طور مفصل و با اهمیت خاصی مورد توجه قرار گرفته است: " مطابق اسطوره پرسئه (ایزد قربانی= هوتران) آکریسسوس (=پدر بزرگ، معادل آستیاگ) پدر بزرگ پرسئه (معادل هوتران، تهمورث، کورش) از هاتفی پرسیده بود که چگونه می تواند صاحب پسرانی بشود و پاسخی که به او رسیده بود این بوده که که دختر او دانائه (معادل ماندانا) صاحب پسری خواهد شد که او را خواهد کشت. آکریسئوس به ناچار دخترش را در اتاقی مفرغی در زیر زمین زندانی ساخت ولی زئوس (ائا، هومبان، هوشنگ) به شکل بارانی از طلا از شکاف سقف اتاق به داخل اتاق راه یافت و با میل دختر با او در آمیخت. دانائه با دایه خود ماهها در آن زندان به سر برد. مدتی بعد دانائه، پرسئه (پرسئوس، یعنی دشمن کش) را به دنیا آورد و محرمانه به پرورش طفل خود مشغول شد. تا آکریسئوس بر حسب اتفاق صدای طفل را شنید، دایه را کشت و دختر و مولود را در صندوقی گذاشت و هر دو را به دریا افکند و صندوق با حرکت امواج به سوی سرنوشت و مقصد نامعلومی به راه افتاد و در سواحل جزیره سریفوس (=جزیره لم یزرع، معادل خارک) به خاک نشست و ایشان نجات یافتند و پرسئه قهرمان بزرگی شد و توانست مدوسای گرگون (نگهبان ترسناک، معادل اژی دهاک/آستیاگ پادشاه ماد) را به قتل رساند و مستوجب قهرمانیهای بزرگ دیگری گردد." اعضاء معادل ایرانی این خانواده اهورامزدا (ایزد دانا)، سپنت آرمئیتی (سپنت ار وئیتی= الهه مقدس آبها و زمین) و ایزد شراب و شادی و سر سبزی یعنی مهر میشد. مسلم به نظر میرسد در مادر سلیمان نامیده شدن مقبره کورش نام الهه بزرگ عیلامی یعنی کیریریشا که شباهت تامی با نام کورش داشته است، دخیل بوده است. خود نام سلیمان (مرد صلح) به عنوان پسر داود (عزیز= ایزد محبوب بابلیان یعنی مردوک) معادل ایزد نبو (نامیده شده و فریادرس= اسماعیل) خدای حکمت و حکمیت است. حتی در اسطوره رؤیای تولد کورش (سلیمان/سلمان فارسی جاودانی) که به صورت ایزد درختی از شکم مادرش (در مقام الهه آب افشان) زاده میشود. از آنجایی که در لوحه گلی مکشوفه از معبد این شوشیناک که مربوط به هیتا پادشاه عیلامی حدود سال 2270 پیش از میلاد است، در شمار نامهای فراوان خدایان عیلامی، در مقام نام خدای حامی و نگهبان عیلام نام هوتران مذکور و نام سی لیر محذوف است؛ لذا می توان نتیجه گرفت که این دو در اساس خدای عیلامی واحدی با دو نام متفاوت بوده اند (احتمالاً نامهای دیگری نیز از این خدای محبوب عیلامیان به صورت نام خدا یا خدایان مستقل در آمده است) و معبد کلگه زرین به همین خدای زوج نام حامی و نگهبان عیلام و ایزد باران و رعد و سر سبزی آنان تعلق داشته است. می دانیم که کاسیان (اسلاف لران) این ایزد را هوتها (غرنده و فریادرس) و بوریاش (ایزد باران و بوران) و بابلیان و آشوریان اودوران(هوتران= فریادرس و منادی و دشمن کش) و مادها و پارسها ورثرغنه (کشنده دشمن) و یا بهرام (آرامش دهنده خوب) می نامیده اند و آتشکده های خود را به وی منسوب نموده و آتش بهرام خوانده اند. می دانیم خود نامهای عیلام یعنی ایلام- انشان و هل تمپت به ترتیب به سرزمین خدا و سرزمین خدای فرزانه= هومبان بوده اند. تصویر این خانواده خدایگان عیلامی در صخره آهکی پر راز و رمز کلگه زرین به خوبی برجای مانده است. ما صرفاً مطالب مربوط بدانها را محض اطلاع به عینه از منابع خوزی و کلاً ایرانی مختلف نقل می نمائیم:
نقدی از جنبه اسطوره ای بر نگارکند کلگه زرین
در افواه مردم مسجد سلیمان شایعه ای هست که اساس مند است ولی نه آن بدانسان که شایع شده است: مطابق این شایعات کتیبه منقوش به تصویر الهه که کودکی بر روی دستانش به قربانگاه می برد در کلگه زرین بر تخته سنگی غیرقابل حمل با نفرات موجود بوده است که به سببی نامعلوم دوباره بر خاک کلگه زرین پنهان شده است. در این صورت کودک هوتران و مادر الهه کیریشا و عقابی که با آوردن قوچ کودک را نجات میدهد همان هومبان خدای آسمان پدر هوتران است. ولی این گفته بیشتر به شایعه شبیه است. چه باور کردنست بسیار سخت است که چنین ستون سنگی بسیار با ارزش را دوباره خاک کرده باشند. مگر از برای حفظ اعتقاد به اصالت اسطوره ابراهیم و اسحاق و یوسف این کار را صورت داده باشند؛ که این هم باورش بسیار سخت است. چون گفته شده است گویا عده ای از باستان شناسان ایرانی و آلما نی در حدود سال ۱۳۵۵ آن را بر اثر کاوش به دست آورده اند. طول این کتیبه ۶ متر و عرض آن ۴ متر است که بر روی صخره ای عظیم نقر شده و توضیح کتیبه چنین است : « مادری با دامن بلند که انتهای دامن او را، دو بانوی دیگر در دست دارند، در حالی که طفلی را بر روی دست های خود فرار داده است، به سوی قربانگاه می برد. از بالا و سوی مقابل او و از جانب آسمان، عقابی بزرگ و بال گشوده، قوچی را به چنگال گرفته و در فاصله مادر و قربانگاه ظاهر شده است.» این بنا از نخستین و کهن ترین اثر از انقلاب ابراهیمی در ایران قدیم است.
روایت درست را در گفتارقباد باقری کارشناس باستانشناسی می یابیم که دود وغبار شایعات و توطئه آمیز را از روی روایات منسوب به آن می رباید:
يادگار ابراهيم (ع ) در «نگاركند» مسجد سليمان نويسنده: قباد باقري كارشناس باستان شناسي (روزنامه اعتماد85-4-15)

تپه 26 كلگه زرين نام يكي از تپه هاي باستاني منطقه نفت خيز مسجد سليمان است كه شركت نفت ايران آن را به اين نام نهاده است.
محله هاي مسجد سليمان بنا به روش متداول در ابتدا شماره گذاري و به اين نام شناخته شده اند و بر فراز تپه مذكور اقدام به تاسيس آموزشگاه بهياري «خانه هاي شماه 22 و 125» نموده اند، از سويي به هنگام احداث اين سازه ها كه غالبا به وسيله بلدوزر تسطيح و زيرسازي و آماده بهره برداري شده اند، بدون توجه به وضعيت باستاني تپه مذكور خسارت غيرقابل جبراني به آن وارد شده است.
اين تپه باستاني در جبهه جنوبي شهر مسجد سليمان واقع گرديده كه بر بخشي از شهر مشرف است و در حدود 250 متر طول و 150 عرض دارد. معني لغوي كلگه زرين به تفكيك از اين قرار است : كل ) گه ) زر ) ين = قلعه ، بنايي كهن ) گه = مكان ، جايگاه . زر = طلا ) ين = صفتي است كه به اين مكان داده شده است .اين تپه در سال (1352 ش ) مورد بازديد علي اكبر سر فراز، رييس دانشكده ادبيات دانشگاه تهران قرار گرفت و ضمن گمانه زني و حفاري نسبتا مختصر، بقاياي ديوارهاي بسيار عظيمي از زير خاك سربرآورد كه حاكي از بنايي نيرومند در اين مكان است . با عنايت به اينكه دشت خوزستان از ديرگاه مامن و خاستگاه اقوام پيش از تاريخ ، تاريخي و دوران آلامي بوده است ، به علت مجاور بودن با جلگه بين النهرين يعني آشور و بابل پيوسته در حال ارتباط كامل بوده است . از طرفي پهنه كوهستاني ديار مسجد سليمان سرسبز و پوشيده از جنگل بوده و مي توانسته به عنوان سردسير اين دشت حاصلخيز به شمار آيد كه در گستره خود تمدن هاي مختلفي را پرورانده است ، از كهن ترين زندگي غارنشيني كه ديرينه متاخر جبهه شمال غربي و آن سوتر از شهرستان لالي فعلي معروف غار «پيده » كه توسط گيرشمن مورد بررسي قرار گرفته و دشتگل رضا قلي آباد واقع در شمال شرقي مسجد سليمان كه پيش از آبگيري سد شهيد عباس پور و در سال 1335 شمسي كه «رايت » امريكايي آن را مورد واكاوي قرار داده است تا ديگر آثار شناخته شده همچون : سرمسجد، برده نشانده ، قلعه بردي انديكا، تپه هاي باستاني گلگير، نگاركندهاي ايليماييدي ، تنگ بتا (تنگ سنان ) شيمبار و جاي جاي اين ديار را مي توان نام برد كه همگي اين تمدن ها در خطه مسجد سليمان به رشد و بالندگي رسيده اند، بنابراين تپه كلگه زرين را نيز بايد در رديف همين آثار ارزشمند دانست كه در دوران تاريخي به صورت معبدي عظيم تجلي نموده است .
اين تپه مانند ساير تپه ماهورهاي منطقه از نوع سنگ هاي آهكي دوران دوم زمين شناسي است كه به علت موقعيت خاص و شرايط مناسب اقوام دوره تاريخي احتمالا «ايليماييد باستان » با انجام برش و ايجاد نگاركند، آن را به گونه تختگاهي مستطيل شكل و شايد هم چند طبقه احداث كرده اند و به هميت دليل نقاطي چند از محل كه احتياج به مرمت و بازسازي داشت ، با احداث ديوار از سنگ هاي قطور، تراشيد و قواره شده ، همراه با ملات گچ نيمه پزويا ساروج آن را تسطيح نموده اند. اين كار با كمال دقت و مهارت چشم گيري صورت گرفته است ، به طوري كه هماهنگي و تناسب بين ديوارهاي كنده كاري شده از بدنه طبيعي سنگ هاي آهكي و قسمت هاي ترميم شده كاملا مشهود است ، اين تركيب برگرفته شده از يك ايدئولوژي و ايمان قلبي بسيار قوي مذهبي است كه در اين منطقه مورد توجه قرار گرفته است . از طرفي به واسطه مجاورت با بين النهرين خاستگاه ابراهيم نبي (ع ) واقع در غرب خوزستان كهن يعني اور «= اروگ بابل »، معبد كلگه زرين مسجد سليمان را به شرحي كه در پي خواهد آمد مي توان تداعي گر «انقلاب ابراهيمي » دانست .
نگاركند و صخره نگاري بر بدنه طبيعي (آهكي ) كلگه هنگام تسطيح تپه و يا وسيله گاوآهن و غيره ... آسيب جدي و غيرقابل جبراني ديد.گاوميشي كه طول بدن آن حدود يك متر و بلندايش 70 سانتي متر است به سوي قربانگاهي كه در مقابل آن كنده كاري شده در حال حركت است .
نگاركند و صخره نگاري بر بدنه طبيعي (آهكي ) كلگه هنگام تسطيح تپه و يا وسيله گاوآهن و غيره ... آسيب جدي و غيرقابل جبراني ديد.گاوميشي كه طول بدن آن حدود يك متر و بلندايش 70 سانتي متر است به سوي قربانگاهي كه در مقابل آن كنده كاري شده در حال حركت است .
بر پشت اين گاوميش (=گاو) شاهيني نشسته كه سر و قسمتي از بال هاي آن از بين رفته است .دم اين گاوميش به طرف شاهين (=عقاب ) خم شده است و حالت آن بسيار نيرومند ترسيم شده ، در مقابل اين گاوميش ، قربانگاهي به گونه پايه آتشدان بر تن صخره يي طبيعي كنده كاري شده كه 75 سانتي متر پهنا و يك متر بلندي دارد و در كمال مهارت بر صفحه يي از صخره نقش بسته است كه بيانگر قربانگاه هاي دوره ايليماييد است . در سوي ديگر اين قربانگاه شخصي ايستاده با قامتي متوسط (135 سانتي متر)، با توجه به كيفيت نگاركند و فرم تن پوش چين دار و شيارهاي لباس كاملا قابل مقايسه با لباس هاي دوره پارتي (اشكاني ) است .حالت اين شخص به صورت نيمرخ طراحي شده و دست راستش در حالي كه بر بالاي قربانگاه قرار دارد به معبد اشاره مي كند، دست چپش را بر سر كودكي كه با چهره يي معصوم در سمت چپ او ايستاده كه به نظر مي رسد پسربچه يي باشد، گذاشته شده است .دست چپ كودك به سوي قربانگاه متوسل و از سيماي او حالت تسليم و رضا پديدار است .از تركيب ، طراحي و كليت نقوش حجاري شده اين گونه استنباط مي شود كه مرد حاضر در صحنه كودك را براي قرباني كردن به اين مكان آورده است ، از سويي عقابي قوي پنجه كه گويا نقش پيكي را دارد، گاو ( گاوميش ) كوهانداري را به قربانگاه هدايت كرده تا به جاي كودك قرباني شود. اگر اين پندار درست باشد، مساله قرباني كردن حيوان به جاي انسان كه داراي پيشينه يي باستاني و از ديرزمان به گونه قصا قرآن و حكايت در اسناد، اديان و ديگر مذاهب گوناگون متجلي و آشكار شده ، در اين نقوش تحقق يافته است .
از طرفي مجله «نمايش » در مقاله يي به قلم محمد آقامحمدي با اسناد به اوستا و سروده هاي زرتشت در محدوده بلخ، بخارا، مرويانه و سغديانه درباره عمل انقلاب فرهنگي حضرت ابراهيم با اشاره به تقدم به قرباني هاي انساني نزد آرياييان و تاخر قرباني قوچ و گاو را نيز برابر آنچه جشن هاي ديونيزوسي را در يونان و قرباني قوچ بالدار هخامنشيان و پارت ها را در ايران باستان پديد مي آورد كه مراسم آن در اوستا همراه با ساز و آواز گزارش گرديده است. از طرفي مجله «نمايش » در مقاله يي به قلم محمد آقامحمدي با اسناد به اوستا و سروده هاي زرتشت در محدوده بلخ ، بخارا، مرويانه و سغديانه درباره عمل انقلاب فرهنگي حضرت ابراهيم با اشاره به تقدم به قرباني هاي انساني نزد آرياييان و تاخر قرباني قوچ و گاو را نيز برابر آنچه جشن هاي ديونيزوسي را در يونان و قرباني قوچ بالدار هخامنشيان و پارت ها را در ايران باستان پديد مي آورد كه مراسم آن در اوستا همراه با ساز و آواز گزارش گرديده است . اگر اين باور درست باشد بايد گفت ، سنگ نبشته و صخره نگاري كول فره واقع در 8 كيلومتري شمال شرقي شهر ايذه كه شاهزاده هانه (هاني) عيلامي را همراه با وزير و چند تن ديگر در يك مراسم قرباني چند راس گاو و قوچ بالدار در حالي كه نوازندگان در حال ترنم موسيقي و پيشايش وي در حركتند، به درستي تظاهر نموده و متجلي گرديده است .با اين تفاوت كه مراسم باشكوه قرباني در كول فره ايذه مربوط به دوره عيلام جديد و متقدم تر از هخامنشيان و پارت ها بوده است . از طرفي سبك معماري و اسلوب به كار رفته در معبد كلگه مسجد سليمان به صورت مصطبه ساخته شده است . بدين ترتيب كه معبد بر بالاي آن بنا گرديده است . در مورد تاريخ گذاري محل با توجه به اينكه عمليات مقدماتي و در حد گمانه زني بوده ، اما با در نظر داشتن قطعات سفال نخودي رنگ بدون لعاب دوره پارتي ، يك مجسمه نيم تنه سنگي ، يك قطعه حوض سنگي مدور و يك عدد سرستون از سنگ سفيد چهارگوش و يك عدد قمقمه سفالي وصالي شده دوره پارتي كه در زمان هاي مختلف كشف شده اند مي توان قدمت آن را دو قرن قبل از ميلاد دانست . از آنجايي كه تپه مورد نظر بكر مي باشد، بنابراين ، تاريخ قطعي زماني ميسر است كه حفاري علمي وسيعي بر پهنه آن صورت گرفته باشد.

هیچ نظری موجود نیست: