پنجشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۸

اساس تاریخی روایت نصایح پیامبر به ابوذر با پندهای لقمان حکیم به پسرش و نصایح بزرگمهر به انوشیروان یکی است

در واقع اسامی لقمان حکیم (عالم درشت اندام) و برزویه (بلند قامت) یا بزرگمهر (بزرگمرد قوانین و پیمانها) طبیب سفر کرده بر سمت هندوستان یکی بوده و این دو در واقع همان القاب معروف بردیه زرتشت (=زرتشت تنومند، داماد و پسر خوانده کورش و نائب السلطنه برادرخواندگانش وه یزداته بردیه و کمبوجیه سوم پسران کورش سوم) می باشند. می دانیم وه یزداته بردیه و معاونش گائوماته بردیه (زرتشت) در عهد پدر و پدر خوانده شان کورش، در نیمه شرقی فلات ایران و سمت بلخ و هندوستان حکومت می نموده اند. در باب برزویه طبیب می دانیم که وی در تاریخ با زرمهر یا برزمهر وزیر انوشیروان اشتباه شده لذا اندرز نامه برزویه /بزرگمهر بدین وزیر و پادشاه معروف ساسانی انوشیروان (جاودانی) منتسب شده است. از اینجاست که سبب اشتراک و شباهت زیاد بین اندرزهای بزرگمهر به انوشیروان و پیامبر به ابوذر را در می یابیم که به هیچوجه تصادفی نبوده و از منشأ واحدی اخذ شده اند. لذا از این جاودانی (=انوشیروان) اندرزنامه بزرگمهر به انوشیروان همانا نصایح گائوماته زرتشت (سپیتاک زرتشت، پسر سپیتمه و نواده دختری آستیاگ) به پسر کوچک یا بزرگ خود خورشیدچهر/بستور(= زره بسته) حاکم ارمنستان و آذربایجان مراد می باشد. چه در واقع نصایح پیامبر (در اصل گائوماته بردیه /سپیتاک زرتشت) به پسرش بستور/ابوذر (اباذر غفاری= زره رزین بسته، تیگران/بوران=منسوب به ببر= باران پسر لقمان) است که توسط باطنیان یا مردم ایرانی- سامی بین النهرین به پیغمبر اسلام منتسب شده است. در حالی که نه در میان عشره مبشره مسلمین و در میان زهاد هشتگانه آنان نام و نشانی از شخصی به نام اباذر (ابوذر غفاری) دیده نمیشود. لذا اخبار این جاودانی زرتشتی به همراه جاودانی زرتشتی دیگر کورش سوم یا همان درخت رنج زدای ایرانویج (مرد صلح و سلامتی، سلیمان- سلمان فارسی) توسط ایرانیان و مردم بین النهرین طوری به مدار احادیث نبوی پیامبر اسلام وارد شده است که کمتر کسی به اصالت اسلامی ایشان تردید کرده است. لذا بی جهت نیست این فرد یعنی ابوذرغفاری (بستور پسر زریادر/زرتشت) به همراه سلمان فارسی اساطیری حاکم مداین (کورش فرمانروای بابل؛ پدر خوانده و پدر زن بردیه زرتشت) از اهل بیت پیامبر (در اساس منظور از خانواده زرتشت) به شمار رفته است. در باب نام اساطیری کورش سوم در شمار جاوانیهای زرتشتی یعنی درخت ون جوت بیش (درخت رنج زدای) گفتنی است که نام و نشان کورش سوم (فریدون) و حتی نیای وی کورش دوم (سپهسالار توس، فرزند شاهدخت ماندانا) حتی در خواب داستان تولد کورش نیز به صورت درخت جهانی سایه گستر و غوطه در آب معرفی شده است. شاید به همین دلیل ارتباط نام و نشان وی با درخت بوده است که در اوستا موطن فریدون (کورش سوم) سرزمین ورنه (منطقه پوشییده از جنگل گیلان) محسوب شده است. مسلم به نظر میرسد در پدید آمدن این مفهوم تفسیر نام کورش به "کوی" (درخت)- "اَ- رِش" (بی رنج سازنده) اساس قرار گرفته است. گرچه معنی اصلی نام کورش در زبانهای قدیم ایرانی قوچ وحشی بوده است و از این رو هم هست که نام کورش در قرآن ذوالقرنین یعنی قوچ دارای دوشاخ ذکر شده است. در وجه اشتقاق نام کورش به درخت ون جوت بیش (درخت رنج زدا) و توصیفش به درخت اساطیری غوطه در آب (هوم سفید، گوکران اساطیر زرتشتی) به معنی آرامی-عربی با توجه به معنی آرامی گلیگامش (غیل غمس= درخت عظیم و پیچیده غوطه در آب) یعنی ذوالقرنین جهانگیر اساطیری مردم بین النهرین الهام گرفته شده است. نام ایرانیی که برای سلمان فارسی اساطیری (کورش سوم) یاد شده است یعنی روزبهان (فرزند روزبه) هم نشانی تاریخی درستی است چه نام کمبوجیه دوم پدر کورش سوم به لفظاً به معنی کسی است که در زندگی کامیاب است یعنی همانکه امروزه روزبه یا بهروز گوئیم. مردمان بومی و زرتشتی بین النهرین عهد پیش از اسلام اطلاعات خاصی از زرتشت و پدر و پسر وی و اوستا داشته اند که در نزد مغان زرتشتی ایران به عمد یا به سهو فراموش شده بوده است. از آن جمله نام و نشان پدر زرتشت سپیتمان (صالح و اویس قرنی اعراب) یعنی سپیتمه جمشید (گودرز کشوادگان و هوم عابد شاهنامه، جمشید، هوم و پوروشسپ اوستا) داماد و ولیعهد آستیاگ (ازی دهاک مادی) که نزد ایشان به صور هود (عابد) پیامبر قوم عاد (مردم انجمنی=مغان) و مقداد (زیبا رخ) ابن اسود (سیامک) قید شده است و نیز خود نام بین النهرینی اوستا (ستایش شگرف) یعنی گائو-رئو- ان (سرودهای با شکوه نیایش) که اکنون هم نزد گورانهای کرمانشاهان (اعقاب مغان جنوبی) باقی مانده و به آواز و سرودهای قدیمی و سنتی ایشان گفته میشود. پیداست نام قرآن از همین نام بین النهرینی اوستا یعنی گائو-رئو-ان گرفته شده است. می دانیم که در اوستای زرتشتیان زرتشت سپیتمان نه به عنوان شاهزاده مصلح بشری پسر سپیتمه جمشید و نواده دختری آستیاگ و داماد و پسر خوانده کورش دوم همان فرشوشتر اوستا=شاه جوان، بلکه به عنوان شاعر دینی درباری ویشتاسپ کیانی (در اساس مگابرن ویشتاسپ برادر سپیتاک زرتشت، پادشاه ماد سفلی و بعد پادشاه گرگان) به شمار آمده است. خود سپیتاک زرتشت (زریادر) در عهد پدر و پدربزرگش در ولایات جنوب قفقاز (اران، ارمنستان و آذربایجان) حکومت داشته است؛ زمان کورش سوم مکان ساتراپی وی از آنجا به بلخ و ناحیه دربیکان (دری ها) تغییر داده شد و وی از این منطقه به نمایندگی از جانب وه یزداته بردیه -که به خاطر سنگینی وزنش قادر به تحرک زیاد نبود- بر امور ولایات شرقی امپراطوری کورش سوم و پسرانش از جمله شمال غربی هندوستان نظارت مینمود. در آن نواحی وی نه به عنوان گائوماته زرتشت (سرود دان زرین اندام) بلکه تحت عناوین گوتمه بودا (سرود دان دانا و منور) بنیانگذار آیین بودایی و گوتمه مهاویرا (سرود دان بسیار دانا و قهرمان) بنیانگذار آیین جاین معروف شده است.
نصایح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) به ابوذر
(منبع سایت شیعه نیوز)
آنچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضى الدین، حسن بن فضل طبرسى، از علماى قرن ششم هجرى، فرزند امین الإسلام طبرسى(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است. ایشان این حدیث را از پدرشان با ذکر سلسه سند ذکر می نماید؛[1] سپس این حدیث در کتاب« تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» معروف به« مجموعه ورّام» نوشته ورام بن ابى فراس مالکى اشترى (متوفاى 605 هجرى) آمده است. [2] مرحوم مجلسی نیز این حدیث را به نقل از کتاب«مکارم الاخلاق» در جلد 74 بحار الانوار آورده است. ایشان پس از نقل این روایت، سندهای دیگری را ذکر می نمایند.[3] این روایت از طریق ابو أسود دؤلی نقل شده است.
در ترجمه این متن از ترجمه آقای سید ابراهیم میر باقری استفاده شده است.
نصایح پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر
ابوذر گفت: روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم.در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی ـ علیهما و آلهما السلام ـ کسی دیگر نبود .خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:«ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت ... مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.»
فرمود: چه خوب، ای ابوذر ! تو از مایی.تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه ای که در بردارنده تمام راه ها و روش های خیر و خوبی است. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند.
ای ابوذر!خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را می بینی.اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند. بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، «معرفت» و «شناخت» است. او قبل از هرچیز، «اوّل» است و چیزی پیش از او نبوده است.او یکتایی است که دوّمی ندارد.پایندهای است که نهایت ندارد. آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست.او«آگاه» و «توانا» است.
پس از توحید، مرحله دوم «بندگی خدا»، ایمان آوردن به من است و اعتراف و اقرار به این که خداوند مرا به سوی تمامی بشریت، به عنوان «بشیر» و «نذیر» فرستاده است، تا این که خلایق را به فرمان خدا به سوی حق (که خداوند است) دعوت کنم.
پس از توحید و اعتراف به رسالت من، دوستی کردن با «اهلبیت من» است، این خانه و خانوادهای که به خواست خدا و اراده او نجس و پلیدی از آن رفته و به «طهارت» رسیده است و بدان‏ اى ابا ذر! که خداوند خاندان مرا در میان امتم مانند کشتى نوح قرار داده هر کس سوار شد نجات یافت و هر کس دورى کرد نابود شد و مانند باب حطه است در بنى اسرائیل هر کس وارد شد در امان بود.
اى ابا ذر! وصیت مرا یاد بگیر که خوشبخت دنیا و آخرت باشى.
اى ابا ذر! دو نعمت است که در آن دو بسیارى از مردم مغبونند تندرستى و آسودگى.
اى ابا ذر! پنج چیز را پیش از پنج تا غنیمت بشمار: جوانیت را پیش از پیرى؛ تندرستیت را پیش از بیمارى؛ دارائیت را پیش از نادارى؛ آسودگیت را پیش از سرگرمى؛ زندگیت را پیش از مُردن.
ای ابا ذر! از این که کاری را به آینده موکول کنی (و کار امروز را به فردا بیفکنی «تسویف») بپرهیز.تو امروز، در مقابل امروزت هستی، از آینده چه خبر داری؟اگر فردایی داشتی، برای فردایت چنان باش که برای امروزت بودی.و اگر به فردا نرسیدی، بر کوتاهی و قصور امروز، اندوه نخواهی داشت.
ای ابا ذر! چه بسا کسانی که به استقبال روزی می شتابند و در انتظار فردایی هستند ولی هرگز به آن نمی رسند.اگر به اجل و سرنوشت آن بیندیشی، آرزوهای دور و دراز، و مغرور شدن به آنها را دشمن خواهی دانست.
ای ابا ذر!در دنیا چنان باش که گویی غریبی هستی، یا یک رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.
اى ابا ذر! بامداد که شد وعده‏ى شام را به خود مده. هر گاه شام کردى سخن فردا را مگو.
ای ابوذر! قبل از بیمار شدن، از سلامتی ات بهره برداری کن و قبل از مرگ، از حیات خود، چرا که، نمی دانی نام و نشان تو در فردا چیست.
ای ابا ذر! بپرهیز از این که مرگ، در حال لغزش و خطا تو را دریابد، که دیگر نه امکان بازگشتی هست و نه پوزش، پذیرفته می شود و نه تو را برای آنچه به جا نهاده ای می ستایند و نه اشتغالات، عذری به حساب می آید.
اى ابا ذر! بر عمرت، از درهم و دینارت حریص‏تر باش.
ای ابا ذر! هر یک از شما منتظر چیست؟ ثروتی که طغیان آور است؟ فقری که نسیان آور است؟ مرضی که به فساد می کشد؟ پیری و کهولتی که زمین گیر می کند؟ یا مرگی که شتابان به سراغ می آید؟ یا دجّالی که بدترین غایب مورد انتظار است؟ یا فرا رسیدن قیامت را ؟ و ساعت قیامت، وحشت بارتر و تلخ تر است.
همانا بدترین مردم در قیامت عالمى است که از علمش بهره نگیرد، و هر که علم را براى جلب خاطر و نظر مردم طلب کند به سوى بهشت راه نیابد.
اى ابا ذر! هر که علم را براى فریب مردم تحصیل کند بوى بهشت را استشمام نکند.
اى ابا ذر! چون چیزى از تو بپرسند که ندانى، بگو: «نمی دانم» تا ازعواقب آن آسوده باشى و به آنچه ندانى فتوى مده تا از عذاب قیامت برهى.
اى ابا ذر! جمعى از بهشتیان بر دوزخیان در آیند و از آنها بپرسند: چرا شما جهنمى شُدید که ما از تعلیم و تربیت شما به بهشت در آمدیم؟ جواب دهند: ما به خوبى‏ها امر مى‏کردیم و خود خوبى نمی کردیم.
اى ابا ذر! حقوق خداوند متعال بیش از آن است که بندگان بتوانند حق همه آنها را اداء کنند و نعمت هاى او بیش از آن است که بندگان شماره توانند کرد؛ ولى صبح و شام در حال توبه باشید.
اى ابا ذر! حقوق پروردگار، بیش از آن است که بندگانش بتوانند ادا کنند. نعمت های خدا ، افزون تر از آن است که بندگان، قدرت شمارش آن را داشته باشند.
ای ابا ذر! تو، در گذشت شب و روز، در حالی به سر می بری که اَجَل ها کم می شود. کارها دقیقاً محفوظ است. مرگ هم ناگهان می رسد. هر زارع و کشتکاری، آنچه را کاشته درو می کند (گندم از گندم بروید، جو ز جو) هرکس به هر چیزی برسد، خداوند عطا کرده، و هرکه از گزند و شرّی محفوظ مانده، خداوند نگهبانش بوده است.
ای ابا ذر! پرهیزکاران، سرورانند و فقها، رهبران هستند. همنشینی با اهل تقوا و فقه، سبب فزونی دانش و دین است. مؤمن، گناهش را همچون صخره ای سنگین می بیند که می ترسد بر سرش بیفتد و کافر، گناه خود را همچون مگسی می بیند که بر بینی اش می گذرد.
ای ابا ذر! هرگاه خداوند، اراده نیکی به بنده ای بکند، گناهانش را همیشه پیش چشمش قرار می دهد و هرگاه خوبی کسی را نخواهد، گناهانش را از یادش می برد.
اى ابا ذر! به خُردى گناه نگاه نکن و لکن عظمت خدایى را که عصیانش کرده‏اى توجه کن.
اى ابا ذر! مؤمن بر گناهى که کرده از گنجشکى که گرفتار قفس شده‏ (و براى آزادى تقلّا می کند) مضطرب تر و پر هیجان‏تر است.
اى ابا ذر! هر که عملش با گفته‏اش یکى باشد نصیب و بهره خویش را برگیرد و هر که عملش خلاف سخنش باشد به خود ستم روا داشته است.
اى ابا ذر! انسان به واسطه گناهى که می کند از روزى محروم می گردد.
اى ابا ذر! کارى را که به تو هیچ ارتباطى ندارد رها کن و جز به آنچه تو را سود بخشد سخن مگو و زبانت را نگه دار چنان که زر و سیمت را حفاظت مى‏کنى.
اى ابا ذر! خداوند متعال گروهى را به بهشت مى‏برد و چندان که ملال یابند به ایشان عطا مى‏کند و قومى دیگر در درجات بالاتر فوق آنها منزل می گیرند، دسته اول وقتى ایشان را مى‏بینند می شناسند و مى‏گویند: خداوندا اینها دوستان ما بودند که در دنیا با هم بودیم چرا آنها را در مقامى برتر نشاندى؟
جواب آید که: آنها در وقتى که شما سیر بودید گرسنه و روزه دار بودند، و در شب که چشمان شما در خواب خوش بود آنها (به عبادت) بیدار بودند.
اى ابا ذر! خداوند روشنى چشم مرا در نماز قرار داده و نماز را چنان محبوب من ساخته که غذاى لذیذ را براى گرسنه و آب گوارا را در کام تشنه؛ اما گرسنه از غذا سیر شود ولى من از نماز هرگز سیر نمى‏شوم.
اى ابا ذر! هر که در شبانه روز غیر از نمازهاى واجب 12 رکعت نماز مستحب گزارد خانه‏اى در بهشت حق واجب اوست.
اى ابا ذر! تو مادام که مشغول نماز مى‏باشى درب پادشاه جبار و پیروزى را مى‏کوبى و هر کس باب سلطانى را بکوبد سرانجام به رویش باز گردد.
اى ابا ذر! هیچ مؤمنى به نماز نایستد مگر آن که خوبى‏ها و اجرها بین او تا عرش پراکنده شود و فرشته‏اى بر او گماشته شود که بگوید: اى پسر آدم اگر بدانى که چه اجرى براى تو هست از طرف آن که با او در نماز مناجات مى‏کنى، هرگز از نماز روز نگردانى.
اى ابا ذر! خوشا به حال پرچمداران در قیامت که آن را برداشته بر مردم به سوى بهشت پیشى می گیرند، آنها کسانی اند که در سَحر و غیر سَحر به مساجد مى‏شتابند.
اى ابا ذر! نماز ستون دین و زبان بزرگ تر است، و صدقه خطا را مى‏شوید، و زبان بزرگ تر است و روزه سپر از آتش است و زبان بزرگ تر است و جهاد بزرگى و شرف است و زبان بزرگ تر است.
اى ابا ذر! هر درجه بالاتر بهشت نسبت به درجه پائین‏تر به اندازه بلندى آسمان برترى دارد و گاه بنده‏اى سر به آسمان بر می دارد نورى بر او می زند که چشمش را خیره می کند در این وقت به فغان آید که این نور چیست؟ پاسخ شنود که این نور برادر مؤمن تو است، پس گِله آغاز کند که خداوندا در دنیا با هم عمل مى‏نمودیم و چرا مقام او این چنین بر من فزونى دارد، جوابش دهند که عمل او از تو برتر و بهتر بود، بعد به دل وى رضایت داده شود که به مقام خود خشنود باشد.
اى ابا ذر! دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و هیچ مؤمنى در دنیا صبح نکند مگر آن که حزین باشد و چرا حزین نباشد که خداوند به وى بیم داده است که حتما به دوزخ در خواهد آمد ولى وعده بیرون شدن از دوزخ حتمى نیست و در دنیا دچار گرفتاری ها و مصیبت ها و رنج هاى جانگاه مى‏شود و ستم مى‏بیند و کمک نمی شود و دل به ثواب خدا بسته و همواره محزون است تا از دنیا جدا شود و آنگاه است که به راحت و مقام ارجمند نایل آید.
اى ابا ذر! خداوند به هیچ عبادتى که بالاتر از حزن طولانى باشد بندگى نشده است.
یا ابا ذر! هر که را علمى داده شده که او را به گریه نیاورد حقیقتاً به او دانشى بى‏سود داده شده، که خداوند علما را چنین مدح می کند: «آنان که پیش از آن دانش داده شده‏اند چون (قرآن و کلمات حق) بر آنها خوانده شود به سجده مى‏افتند و بینى به خاک مى‏سایند و می گویند: خداى ما منزه است که وعده او انجام پذیر است، و به سجده افتند و بگریند و بر خشوعشان افزوده گردد.»[4]
یا ابا ذر! هر که مى‏تواند گریه کند بگرید و هر که نمى‏تواند گریه کند در دل همواره محزون باشد و حالت گریه بر خود گیرد، که آدم سنگدل از خداى متعال دور است؛ ولى نمى‏فهمند.
اى ابا ذر! خداوند می فرماید: براى یک بنده، دو بیم و خوف را جمع‏ نمی کنم و نیز وی را دو امن و راحت نمى‏بخشم. اگر در دنیا از خوف من در امان و فارغ باشد در قیامت گرفتار بیمش سازم و اگر در دنیا از من بترسد از خوف در قیامت در امانش بدارم.
یا ابا ذر! اگر کسى به قدر هفتاد پیغمبر عمل (صالح) دارد باید آنها را به چیزى نشمرد، و همواره در اضطراب باشد که نکند در قیامت نجات نیابد.
یا ابا ذر! بنده گناهکارى را در قیامت مى‏آوردند و گناهانش را در برابر دیده‏اش مى‏نهند، مى‏گوید من در دنیا همواره بر این گناه خود ترسان بودم و در نتیجه همین سخن، بخشوده مى‏گردد.
یا ابا ذر! مردی که به کارهاى خوب خودش تکیه و خاطر جمعى دارد و به نظر خود گناهان صغیره و کوچکى انجام می دهد و (آنها را تا دم مرگ رها نمى‏کند) در روز قیامت خداوند بر او خشمگین خواهد بود و مرد دیگرى که گناه مرتکب مى‏شود ولى بعدا آنها را ترک نماید در قیامت در امان خواهد بود.
اى ابا ذر! گاه بنده‏اى گناه مى‏کند و بهشت مى‏رود.
پرسیدم: چگونه یا رسول الله؟
فرمود: گناهش همواره در برابر چشمش مى‏باشد و از آن توبه می کند و به سوى حق باز می گردد تا به بهشت می رود.
اى ابا ذر! زیرک کسى است که نفس را پَست گرداند و براى پس از مرگ کوشش کند، و عاجز کسى است که از هواى نفس پیروى کند و از خدا آرزوها طلبد.
اى ابا ذر! اول چیزى که از میان امت من برداشته مى‏شود امانت و خشوع است تا جایى که یک اهل خشوع پیدا نمى‏کنى‏.
اى ابا ذر! قسم به آن کس که جانم به دست اوست، اگر دنیا به قدر بال مگسى نزد خدا قیمت داشت به کافرى، شربت آب گوارایى نمی داد.
اى ابا ذر! دنیا و آنچه در آن است ملعون خداست؛ مگر آنچه را که به وسیله آن رضاى خدا به دست آید و براى خدا باشد، و نزد خدا هیچ چیز دشمن‏تر از دنیا نمى‏باشد، چون آن را آفرید و از آن روى گردانید و به آن نظر و توجهى نفرمود و تا قیامت نیز نخواهد کرد، و هیچ چیز نزد خدا از ایمان و ترک چیزهایى را که ترک آن را خواسته است محبوب تر نمى‏باشد.
یا ابا ذر! خداوند متعال به برادرم عیسى وحى کرد: یا عیسى! دنیا را دوست مدار که من آن را دوست ندارم و دل به آخرت ببند که خانه بازگشت تو است (و ابدى می باشد).
یا ابا ذر! جبرئیل همه گنجینه‏هاى دنیا را بر پشت استرى براى من آورد، و به من گفت: که این خزینه‏هاى دنیا است، و قبول آن از ثواب و مقام تو در نزد خداوند نخواهد کاست. گفتم: حبیب من جبرئیل! من به این ها نیازى ندارم که چون سیر باشم خدا را شکر می گویم و چون گرسنه شوم از او غذا مى‏طلبم.
یا ابا ذر! چون خداوند خواهد به بنده‏اى نیکى کند و خیر و سعادت را نصیب او گرداند به وى بصیرت در دین و زهد در دنیا و آگاهى به عیوب خویش عطا کند.
یا ابا ذر! هیچ بنده‏اى در دنیا زاهد نباشد مگر آن که خداوند درخت حکمت را در دلش بنشاند و زبانش را به حکمت گویا کند و او را به عیوب و بیماری هاى دنیا و آرمان هاى آن آگاه سازد و او را به سلامت از دنیا بیرون برد و به بهشت برساند.
یا ابا ذر! چون برادر مسلمان را دیدى که نسبت به دنیا بى‏رغبت و زاهد است حرف او را گوش ده که به تو حکمت مى‏آموزد.
گفتم: یا رسول الله! زاهدترین مردم کیست؟
فرمود: آن کس که قبر و پوسیدگى تن در خاک را فراموش نکند و زینت‏هاى دنیا و اضافه بر ضرورت را رها کند، و جهان باقى ابدى را بر دنیاى فانى برگزیند، و فردا را از عمر خود به حساب نیاورد، و هر آن، چنان پندارد که خواهد مُرد و به سر منزل مردگان خواهد رفت.
اى ابا ذر! خداوند متعال به من وحى نفرموده که مال گرد آورم و لکن وحى فرموده که: خداوند خود را تسبیح گوى و از ساجدین باش، چندان خدا را عبادت کن تا به مقام یقین نایل آیى.
اى ابا ذر! من جامه خشن مى‏پوشم و بر خاک مى‏نشینم و انگشت هایم را پس از غذا مى لیسم و بر الاغ برهنه سوار مى‏شوم و مردم را بر ترک خود مى‏نشانم (که این ها همه علامت تواضع است) هر کس از روش من رو گرداند از من نیست.
ای ابا ذر! عشق به مال و مقام، از دو گرگ خون خوارى که به آغل گوسفندان زنند و تا صبح از آنها بدرند براى دین انسان خطرناک تر است، بنگر که پس از این واقعه‏اى از گله گوسفند چه خواهد ماند.
پرسیدم: یا رسول الله! مردم خاضع و فروتن که زودتر از دیگران به بهشت مى‏روند کسانى هستند که بیشتر به یاد خدا مى‏باشند؟
فرمود: نه! بلکه فقرای مسلمین، که پاى بر دوش مردم می گذارند (و به سوى بهشت مى‏روند). خازنان و نگهبانان بهشت به آنها مى‏گویند که: بمانید تا حساب پس دهید. جواب می دهند که: چه حسابى پس دهیم که به خدا، نه قدرت و منصبى داشتیم که عدل و یا ستم روا داریم و نه مال فراوانى که بخل یا اسراف بکار بریم و لکن خدا را عبادت مى‏کردیم و دعوت او را اجابت نمودیم.
یا ابا ذر! دنیا دل ها و بدن ها را به خود مشغول می دارد و خداوند از نعمت هاى حلال ما را باز پرسى مى‏کند تا چه رسد به حرام.
یا ابا ذر! از خداوند خواسته‏ام که رزق دوستان مرا به قدر کفاف قرار دهد و به دشمنانم مال و فرزند بسیار ببخشد.
یا ابا ذر! خوشا به حال زاهدان در دنیا و راغبان به آخرت، آنان که زمین را نشیمن و خاک را بستر و آب را نوشابه خود ساختند، و کتاب خدا را شعار و دعا را دثار(لباس رویین) خود قرار دادند و دنیا را از خود قیچى کردند و خود را از دنیا جدا ساختند.
یا ابا ذر! کِشت براى آخرت، عمل صالح است و کشت دنیا، مال و فرزند.
یا ابا ذر! خداوند به من خبر داد، که: قسم به عزّت و جلالم که عابدان اجر و مقام گریه را در نیافته‏اند که من در اعلاى بهشت بر ایشان کاخى خواهم ساخت که هیچ کس را در آن شریک ایشان قرار نمى‏دهم.
پرسیدم یا رسول الله! زیرک ترین فرد مؤمنان کیست؟
فرمود: آن کس که بیشتر بیاد مرگ باشد و خود را بهتر براى آن آماده سازد.
یا ابا ذر! چون نور الهى بدل راه یابد دل را وسعت بخشد.
گفتم علامت آن نور چیست؟
فرمود: توجه به جهان ابدى، و کناره‏گیرى از دنیاى فریبا، و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن آن.
یا ابا ذر! از خدا بترس؛ ولى براى این که مردم تو را گرامى دارند تظاهر به خداپرستى مکن در حالى که دلت فاسد باشد.
یا ابا ذر! بکوش که در هر کار نیّت صالح داشته باشى حتى در خورد و خواب خود.
اى ابا ذر! خدا را در دل خود بزرگ بدان، نه آنچنان که نادانى، خدا را در نظر مى‏گیرد چون گرفتار سگى شود به یاد او مى‏افتد و مى‏گوید: خدایا این را از من بران، و در پیش خوک می گوید: خدایا! او را رام گردان.
یا ابا ذر! خدا را فرشتگانى است که از خوف او همیشه در حال قیامند و تا نفخ صور سر بر نمی دارند و همى گویند: پاک و منزّهى و ما آن طور که شایسته مقام تو است تو را نمى‏پرستیم.
یا ابا ذر! اگر کسى عمل هفتاد پیغمبر را داشته باشد از هول قیامت، عمل خود را ناچیز مى‏بیند که اگر سطلى از آب جوشان دوزخ در شرق عالم ریخته شود، مغز مغربیان به جوش آید، و اگر دوزخ نفس بر آرَد هیچ مَلک و رسولى نماند مگر آن که به زانو در آید و بگوید: خداوندا! به من رحم کن و قیامت چنان است که ابراهیم، اسحاق را از یاد می برد و مى‏گوید:خداوندا من خلیل توأم، فراموشم مکن.
یا ابا ذر! اگر زنى از بهشت در شبى تیره سر از آسمان دنیا بر آرَد جهان را بهتر از ماه شب چهارده روشن کند، و بوى خوشش به مشام همه مردم زمین برسد، و اگر جامه‏اى از بهشت به دنیا آید همه از دیدارش دل از دست بدهند، و چشمان از دیدارش خیره گردد.
یا ابا ذر! در تشییع جنازه و به هنگام قرائت قرآن و در وقت جنگ و میدان جهاد، خاموش بمان.
یا ابا ذر! چون به دنبال جنازه‏اى مى‏روى عقلت مشغول تفکر و خشوع باشد که تو هم به او ملحق خواهى شد.
یا ابا ذر! نمک نگهدارِ هر چیزى از فساد است؛ ولى اگر نمک فاسد شود چاره و دوایى ندارد، و بدان که دو خوى در شما هست: خنده بى‏تعجّب و بی جا، و تنبلى بدون فراموشى.
یا ابا ذر! دو رکعت نماز مختصر و با تفکر بهتر است از یک شب نماز بدون حضور قلب.
یا ابا ذر! حق، تلخ و سنگین است، و باطل سبک و شیرین، و چه بسا یک ساعت لذّت و شهوت موجب اندوهى دراز شود.
یا ابا ذر! انسان (در دین خود) کاملا بینا و بصیر نگردد مگر آن که مردم را در راه خدا و انجام وظیفه چون چهارپایان بداند و در عین حال چون بخود مى‏نگرد، بگوید من از همه کوچکترم.
اى ابا ذر! به حقیقت ایمان نرسى مگر آن که همه مردم را در دینشان، ‏احمق و در دنیاشان، عاقل بدانى.
اى ابا ذر! پیش از آن که به حسابت برسند خود را محاسبه کن، که این محاسبه براى حساب فردایت بهتر است، و پیش از آن که تو را به میزان سنجش نهند خود را بسنج، و خود را براى روز حساب بزرگ آماده کن؛ روزى که هیچ امر پنهانى بر خدا مستور نماند.
یا ابا ذر! از خدا شرم داشته باش، که به خدا من هر گاه به مستراح می روم جامه بر سر مى‏کشم و از دو فرشته‏اى که با من هستند خجالت می کشم‏
یا ابا ذر! مى‏خواهى به بهشت بروى؟
گفتم: آرى یا رسول الله پدرم فدایت.
فرمود: آرزوهایت را کم کن و مرگ را جلو و در برابر دیده بدار، و آن طور که باید از خدا شرم داشته باش.
گفتم: یا رسول الله همگى ما از خدا می ترسیم.
فرمود: آن شرم را نمى‏گویم، و لکن حیاء از خدا این است که مرگ را فراموش نکنى، و شکم را (از حرام) نگهدارى و فکر خود را (از بد اندیشى) حفظ کنى، و هر که مقام عالى آخرت را مى‏خواهد باید زیور دنیا را رها کند، که اگر چنین باشى به ولایت خدا نایل گشته‏اى‏
یا ابا ذر! دعا براى کار نیک همان قدر کافی است که نمک براى طعام کافی است.
یا ابا ذر! مَثَل آن کس که بدون عمل، دعا مى‏کند مثل کسى است که بدون کمان، تیر بیندازد.
یا ابا ذر! خداوند به واسطه خوب بودن بنده‏اى کار فرزند و نوه او را به اصلاح مى‏آورد و مقام او را در اطرافیان و همسایگان تا زمانى که با آنها است رعایت مى‏نماید.
یا ابا ذر! خداوند متعال از سه کس به ملائکه می بالد:
کسى که در بیابان بى‏آب و علفى اذان بگوید و برخیزد و نماز بگزارد، خداوند به ملائکه می فرماید: به این بنده من بنگرید که نماز مى‏خواند و هیچ کس جز من او را نمى‏بیند، و هفتاد هزار فرشته نازل مى‏شوند و پشت سر او نماز مى‏خوانند و تا فرداى آن روز برایش استغفار مى‏کنند،
و مردی که شب بر مى‏خیزد و به تنهایى نماز می خواند و در سجده خوابش مى‏برد، خداوند متعال می فرماید: به بنده‏ام بنگرید که روحش نزد من است و بدنش در سجده
و مردی که در میدان جهاد است همه همراهانش فرار کرده‏اند و او می جنگد تا شهید گردد.
یا ابا ذر! هیچ بنده‏اى براى سجده من پیشانى بر یکى از نقطه‏هاى زمین نمى‏نهد مگر آن که آن زمین روز قیامت به سجده او شهادت می دهد و هیچ زمینى نیست که مردمى شب در آن فرود آیند مگر آن که صبحگاه آن زمین بر آنها درود یا لعنت فرستد.
اى ابا ذر! هیچ صبح و شامى نشود مگر آن که نقاط زمین به یکدیگر گویند: اى همسایه من آیا کسى به یاد و ذکر خدا از روى تو گذشته باشد؟ یا سجده‏کننده‏اى براى خدا پیشانى بر تو نهاده؟ که قسمت هایى از آن جواب دهند:«آرى» و قسمتهایى گویند:«نه» و آن قسمت که جواب مى‏دهد: «آرى» به جنبش و شادى مى‏آید که بر همسایه‏اش برترى یافته.
یا ابا ذر! خداوند متعال چون زمین و درختان را در آن آفرید هیچ درختى نبوده جز آن که بنى آدم از آن سودى می برده، و زمین و درختان‏ همه بر همین منوال بوده‏اند تا آن که مردم به این کلام کفر آمیز و زشت تکلم کردند که: (خداوند فرزند اختیار کرده)، زمین از این سخن به لرزه آمد و منفعت بعضى از درختان از بین رفت.
یا ابا ذر! زمین بر مرگ مؤمن تا چهل روز مى‏گرید.
یا ابا ذر! چون بنده‏اى که در زمین خشک و بى‏آب و علفى باشد وضو یا تیمم بسازد و اذان گوید و به نماز ایستد، خداوند فرشتگان را فرماید که: پشت سر او صفى چنان طولانى از نماز ببندند که دو طرفش ناپیدا باشد، و با رکوع او به رکوع روند و با سجده او، سجده کنند و بر دعاى او، آمین گویند.
یا ابا ذر! هر که اقامه گوید بدون اذان، جز همان دو ملک موکل او با او نماز نخوانند.
یا ابا ذر! هیچ جوانى نیست که ترک دنیا گوید و جوانى خود را در اطاعت خدا به سر آرَد مگر آن که خداوند اجر هفتاد و دو پیغمبر به او عطا کند.
یا ابا ذر! آن کس که میان جمعى غافل، ذکر خدا گوید چون کسى است که در میان سربازان فرارى به جهاد ادامه دهد.
اى ابا ذر! همنشین خوب، بهتر از تنهایى است، و تنهایى، بهتر از همنشین بد است، و سخن خوب گفتن، بهتر از سکوت است و سکوت از سخن شرّ، بهتر است.
یا ابا ذر! جز با مؤمن منشین، و جز آدم متقى غذاى تو را نخورد و غذاى فاسقان را مخور.
یا ابا ذر! غذاى خود را به کسى ده که براى خدا دوستش دارى و غذاى کسى را بخور که تو را براى خداوند متعال دوست دارد.
یا ابا ذر! خداوند نزد هر سخنگویى، حاضر است، و انسان باید از خدا بترسد و او را در نظر گیرد و بداند که چه مى‏گوید.
یا ابا ذر! زیادى سخن را رها کن و آن اندازه سخن که حاجت تو را انجام دهد و زندگى تو را اداره کند براى تو کافی است.
یا ابا ذر! براى انسان همین اندازه دروغ کافى است که هر چه‏می شنود به زبان آرَد.
یا ابا ذر! هیچ چیز براى زندانى نگهداشتن، بهتر از زبان نیست.
یا ابا ذر! یکى از بزرگداشت هاى خدا، احترام به پیرمرد مسلمان است، و احترام به کسانى که به قرآن، عالم و بدان عاملند، و احترام به سلطان عادل.
یا ابا ذر! کسى که زبانش را نگه ندارد، عملى انجام نداده.
یا ابا ذر! عیب جوى خَلق و مدیحه گو و طعنه زن و ظاهر ساز، مباش.‏
یا ابا ذر! بنده مادام که اخلاقش بد است مرتباً از خدا دور مى‏گردد.
یا ابا ذر! کلمه طیّبه صدقه است، و هر قدمى که به طرف نماز بر مى‏دارى صدقه است.
یا ابا ذر! هر که نداى دعوت‏کننده خدا (مؤذن) را جواب گوید (و به نماز شتابد) و مساجد را نیکو آباد کند پاداش عمل او بهشت است.
گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله چگونه مساجد را آباد کند؟
فرمود: صدا در آن بلند نکند، و در باطل فرو نرود، و در آن خرید و فروش ننماید و تا در مسجد است لغو را ترک گوید، و اگر نکند در قیامت جز خود را ملامت منماید.
یا ابا ذر! تا در مسجد نشسته‏اى خداوند به هر نفسى درجه‏اى در بهشت به تو عنایت مى‏کند، و ملائکه با تو به نماز مى‏ایستند، و به هر نفسى، ده حسنه برایت مى‏نویسد و ده گناه از نامه‏ات محو مى‏سازد.
یا ابا ذر! می دانى که این آیه در چه باره آمده؟ «شکیبایى پیشه کنید و از خدا بترسید، خدا را در نظر داشته باشید تا رستگار شوید.»[5]
گفتم: نه یا رسول اللَّه پدر و مادرم فدایت.
فرمود: پس از نمازى به انتظار نماز دیگر نشستن.
یا ابا ذر! وضو کامل و خوب گرفتن در هواى سرد از کفّارات است، و بسیار به مساجد رفتن، جهاد مى‏باشد.
یا ابا ذر! خداوند متعال می فرماید: محبوب ترین بندگان نزد من کسى است که به خاطر من با مردم دوستى نماید، و دلش به مساجد بسته باشد، و نیمه‏هاى شب به استغفار برخیزد، اینانند که چون خواهم به مردم زمین عقوبتى فرستم به یاد آنها عقوبت را از ایشان بر می ‏گردانم.
یا ابا ذر! هر نشستنى در مسجد بیهوده است؛ مگر براى سه چیز: نماز خواندن، ذکر خدا، فراگیرى دانش.
یا ابا ذر! به عمل با تقوى بیشتر همّت داشته باش تا به عمل (تنها) که عمل با تقوى کاسته نشود و چگونه عمل مقبول کاسته گردد؟ و حال آن که خداوند متعال می فرماید:« فقط خداوند عمل متقیان را مى‏پذیرد.»[6]
یا ابا ذر! انسان متقى نخواهد بود مگر آن که از خویشتن حساب کِشد دقیق تر از حساب کشیدن شریکى از شریک خود، تا بداند که لباس و غذا و نوشابه‏اش از چه ممرّى است، از حرام یا حلال.
یا ابا ذر! هر که خواهد گرامى‏ترین مردم باشد تقوى پیشه کند.
یا ابا ذر! هر که در کسب ثروت بى‏باک باشد و از هر جا (حلال یا حرام) که رسد ابا نکند خداوند نیز باک نخواهد داشت که از کدام در به دوزخش اندازد.
یا ابا ذر! محبوب ترین شما نزد خدا کسى است که بیشتر به یاد خدا باشد و گرامى‏ترین شما نزد خداوند متقى‏ترین شماست، و نجات یابنده ترین شما از عذاب خدا خائف‏ترین شما است از خدا.
یا ابا ذر! متقیان کسانی هستند که از چیزهایى که از آنها پرهیز لازم نیست پرهیز کنند که به شبهه‏ها گرفتار نشوند.
اى ابا ذر! هر که خدا را اطاعت کند ذکر او را گفته؛ اگر چه نماز و روزه و قرائت قرآن او کم باشد.
یا ابا ذر! ملاک و اصل دین، ورع و پارسایى است و سَر دین، اطاعت است.
یا ابا ذر! پارسا باش که عابدترین مردم خواهى بود، و بهترین چیز در دین، ورع است.
یا ابا ذر! فضیلت علم از عبادت بیشتر است، و بدان که اگر چندان نماز گزارید که خمیده شوید، و آن قدر روزه بگیرید که چون نى، لاغر شوید این اعمال سودى نبخشد؛ مگر آن که با ورع و پارسایى همراه باشد.
یا ابا ذر! مردم پارسا و زاهد در دنیا، حقیقتاً از اولیاء الله هستند.
یا ابا ذر! هر که در قیامت بدون سه چیز بیاید زیانکار است.
پرسیدم آنها چیست؟
فرمود: ورع و پارسایى که او را از گناهان حفظ کند، و حلمى که در برابر نادان کارىِ سفیهان او را نگه دارد، و اخلاقى که به وسیله آن با مردم مدارا نماید.
اى ابا ذر! اگر خواهى که قوى‏ترین مردم باشى بر خداى متعال تکیه و توکل کن، و اگر خواهى که گرامی ترین مردم باشى از خدا بترس، و اگر دوست دارى که غنى‏ترین مردم باشى به آنچه نزد خدا است امیدوارتر باش از آنچه در اختیار و در دست تو است.
یا ابا ذر! اگر همه مردم به این آیه عمل کنند خداوند همه آنها را کفایت کند: «هر که تقوى پیشه کند خداوند گشایشى بر او پدید آرَد و از جاى بی گمان به او روزى رساند و هر که به خدا توکل کند خداوند براى او کافى است که خدا هدف و خواسته خود را به انجام مى‏رساند»[7]
یا ابا ذر! خداى متعال گوید: به عزّت و جلالم هیچ بنده‏اى خواسته مرا بر خواهش خود مقدم نمی دارد مگر آن که بى‏نیازیش را در وجودش قرار می دهم و همّتش را متوّجه آخرت می گردانم و آسمان ها و زمین روزیش را به عهده گیرند و تنگى روزى او را بر طرف گردانم، و من براى او برتر از تجارت هر تاجرى باشم.
یا ابا ذر! اگر فرزند آدم از روزى گریزد چنان که از مرگ می گریزد روزى همانند مرگ بى‏تردید به او خواهد رسید.
یا ابا ذر! می خواهى کلماتى به تو بیاموزم که خداوند به آنها تو را سود دهد؟
گفتم: آرى یا رسول الله!
فرمود: خدا را حفظ کن تا او نیز تو را حفظ کند(یعنى از حدود الهى محافظت نما و آنها را مراعات کن و از حد و مرز الهى خارج نشو) مراقب خدا باش تا همواره او را در جلوى خود بیابى‏. در راحتى در فکر خدا باش تا در سختى او به یاد تو باشد، و چون حاجتى دارى‏ از خدا بخواه و چون یارى می جویى از خدا بجوى، که قلم آنچه را که تا قیامت شدنى است نوشته است، و اگر همه مردم بکوشند تا نفعى به تو رسانند که خدا مقدر نکرده نخواهند توانست، و اگر بکوشند که ضررى به تو وارد آورند که خداوند مقدر ننموده نخواهند توانست و اگر مى‏توانى که با رضا و یقین براى خداى عزّ و جل عمل کنى البته بکن، و اگر نتوانى بدان که در شکیبایى بر ناگواری ها سود نهفته است، و پیروزى در صبر است و گشایش با سختى‏ها است و به دنبال هر سختى، راحتى است.
یا ابا ذر! به غناى خدا بى‏نیازى بجوى تا خدا تو را بى‏نیاز کند.
گفتم: آن چیست یا رسول الله؟
فرمود: خوراک صبح و شام است. اگر کسى به روزى الهى قانع باشد، بى‏نیازترین مردمان است.
یا ابا ذر! خداى متعال فرماید: من از حکیم حرف قبول نمی کنم؛ ولى به همّت و هدف او مى‏نگرم اگر میل و همّ او در چیزى است که من راضى و خشنود باشم، سکوت او را ثواب حمد می دهم.
یا ابا ذر! خداوند متعال به چهره‏ها و اموال شما نگاه نمى‏کند بلکه به دل ها و اعمال شما می نگرد.
یا ابا ذر! تقوى در اینجا است (حضرت اشاره به سینه فرمود).
یا ابا ذر! چهار چیز است که غیر از مؤمن به آن نمى‏رسد: سکوت که اول عبادت است، فروتنى براى خداى سبحان، و در هر جا به یاد خداى متعال بودن، و کمى ثروت.
یا ابا ذر! همواره در فکر انجام حسنه باش؛ اگر چه به انجام آن نرسى تا از غافلان نوشته نشوى.
یا ابا ذر! هر که اختیار دامن (شهوت جنسى) و دهانش را داشته باشد به بهشت خواهد رفت.
گفتم یا رسول الله ما به گفته‏هایمان مؤاخذه خواهیم شد؟
فرمود: یا ابا ذر! مگر چیزى جز کشته‏هاى زبان مردم را به صورت به جهنم مى‏اندازد؟ که تا خاموش هستى در سلامتى و چون زبان به حرف بگشایى چیزى به نفع یا ضرر تو نوشته مى‏شود.
یا ابا ذر! گاه کسى در مجلسى کلمه‏اى مى‏گوید که مجلسیان را بخنداند و به واسطه همان به قدر زمین تا آسمان به سوى جهنم سقوط مى‏کند.
یا ابا ذر! واى بر کسى که سخن هاى دروغ می گوید تا مردم را بخنداند. واى بر او! واى بر او! واى بر او!
یا ابا ذر! هر که سکوت کند نجات یابد، بر تو باد به راستگویى، و هرگز کلمه‏اى دروغ از دهانت بیرون نشود.
گفتم یا رسول اللَّه آن کس که عمدا دروغى گفته توبه‏اش چیست؟
فرمود: استغفار و نماز پنجگانه گناه آن را مى‏شوید.
یا ابا ذر! از غیبت بپرهیز، که غیبت از زنا بدتر است.
گفتم چرا یا رسول الله (ص) پدر و مادرم فدایت؟
فرمود: زیرا کسى که زنا می کند و توبه مى‏نماید خداوند او را می بخشد؛ ولى غیبت بخشوده نشود تا کسى که غیبت او شده راضى گردد.
یا ابا ذر! دشنام به مؤمن، فسق است، و زد و خورد و جنگ با او، کفر است، و خوردن گوشتش از گناهان است، و احترام مال او مثل‏ احترام خون اوست.
گفتم: یا رسول الله (ص) غیبت چیست؟
فرمود: پشت سر برادر مسلمانت چیزى بگویى که بدش بیاید.
گفتم: اگر چه آن چیز در او باشد؟
فرمود: اگر آنچه را که در او است بگویى غیبت است و اگر آنچه در او نیست بگویى تهمت زده‏اى.
یا ابا ذر! هر که از غیبت برادر مسلمانى جلو گیرد و از او دفاع کند، بر خداوند عزّ و جل حق است که از آتش نگهش دارد.
یا ابا ذر! هر که پیش او غیبت مسلمانى شود و بتواند او را یارى کند خداى عزّ و جل او را در دنیا و آخرت مدد نماید، و اگر بتواند و او را یارى نکند و از او دفاع ننماید خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و بى‏یاور گزارد.
یا ابا ذر! سخن چین به بهشت نمی رود.
یا ابا ذر! سخن چین در آخرت از عذاب الهى در امان نخواهد بود.
یا ابا ذر! هر که در دنیا دو زبان و دو رو (منافق) باشد در جهنم نیز دو زبانه باشد.
یا ابا ذر! آنچه در مجالس مى‏گذرد امانت است، و علنى کردن سرّ مسلمان خیانت مى‏باشد.
یا ابا ذر! در هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه اعمال مردم دنیا به خدا عرضه مى‏گردد، و براى هر مؤمنى استغفار مى‏شود مگر براى بنده‏اى که بین او و برادر مسلمانش کینه باشد، و دستور می رسد که عمل این دو تن را رها کنید تا با هم صلح کنند.
یا ابا ذر! بپرهیز که از برادر مسلمان کناره و قطع رابطه کنى که اعمال تو قبول نخواهد شد.
یا ابا ذر! تو را از کناره‏گیرى از برادر مؤمن بر حذر مى‏دارم و اگر با وى قهر کردى بیش از سه روز طول نکشد که اگر کسى در این حال‏ بمیرد به آتش سزاوارتر است.
یا ابا ذر! هر که دوست دارد مردم در برابرش بایستند جایگاه خود را در جهنم قرار داده.
یا ابا ذر! هر که بمیرد با ذرّه‏اى تکبر بوى بهشت را نشنود مگر آن که قبل از مرگ توبه کند.
مردى پرسید یا رسول الله من زیبایى و آراستگى را خیلى دوست دارم چنان که می خواهم لباس و کمربند و کفشم قشنگ باشد آیا اشکال دارد؟
فرمود: در دل چگونه‏اى؟ گفت: دلم به حق عارف است و آرامش دارد.
فرمود: این کبر نیست؛ ولى کبر آن است که حق را رها کنى و روى به غیر حق آورى، و چون مردم را ببینى گمان برى که مال و آبروى هیچ کس به اندازه مال و آبروى تو ارزنده نیست.
یا ابا ذر! بیشتر کسانى که به دوزخ می روند متکبّرانند.
مردى پرسید: یا رسول الله! ممکن است کسى کاملا از کبر پاک شود؟
فرمود: آرى هر که جامه خشن بى‏ارزشى بپوشد و بر الاغ نشیند، و گوسفند بدوشد و با فقرا مجالست کند.[8]
یا ابا ذر! هر که وسایل خانه را خود به دوش کِشد از کبر راحت شود.
یا ابا ذر! هر که از کبر و نخوت، جامه‏اش به زمین کشیده شود خداوند متعال در قیامت به او نظر نکند.
یا ابا ذر! شلوار مؤمن باید تا نصف ساق باشد و تا غوزک پا نیز اشکال ندارد.
یا ابا ذر! هر که دامنش را بالا برد[9]، و کفش خود را وصله زند، و صورت به خاک نهد از کِبر بِرَهد.
یا ابا ذر! آن که دو جامه دارد، یکى را خود بپوشد و دیگرى را به رفیقش دهد.
یا ابا ذر! مردمى در امت من بیایند و در ناز و نعمت زاییده و بزرگ شوند و همّشان، خور و خواب باشد و چرب زبانى کنند، آنها بدترین امت من هستند.
یا ابا ذر! هر که به پوشیدن لباس زیبا، قدرت داشته باشد و براى‏ فروتنى در پیشگاه حق آن را نپوشد در صورتى که براى آبرو و حیثیت او مضر نباشد و خود را بى‏آن که مسکنت داشته باشد خوار بدارد، و مالش را در غیر معصیت خرج و انفاق نماید و به بیچارگان و مسکینان کمک کند و با اهل علم و حکمت مجالست نماید، خوش به حال آن که باطنش صالح و ظاهرش نیکو باشد و مردم از شرّ او در امان بمانند، خوش به حال آنکه به علم خود عمل کند و اضافه مال و در آمدش را انفاق نماید، و اضافه بر ضرورت سخن نگوید.
یا ابا ذر! آیا لباس خشن و جامه کهنه براى آن نیست که خود خواهى و فخر فروشى به تو راه نیابد؟
یا ابا ذر! در آخر الزمان مردمى مى‏آیند که در زمستان و تابستان لباس پشمى مى‏پوشند و این را وسیله برترى خود بر دیگران مى‏دانند، که ملائکه زمین و آسمان ها آنها را لعنت خواهند کرد.
یا ابا ذر! مى‏خواهى از بهشتیان به تو خبر دهم؟
گفتم آرى یا رسول‏ الله!
فرمود: ژولیده غبار آلودى که دو جامه کهنه دارد که مورد توجه و شناسایى مردم نباشد، که اگر این کس خداى را قسم دهد خداوند جوابش دهد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . رضى الدین، حسن بن فضل طبرسى ؛ مکارم الأخلاق؛ انتشارات شریف رضى ، قم، چهارم، 1370 ش.
[2] . ورام ابن ابى فراس؛ مجموعة ورام (تنبیه الخواطر)؛ مکتبه فقیه ، قم، اول .
[3] . علامه مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ اسلامیه ، تهران.
[4] . اسراء/108- 109.
[5] .آل عمران/200.
[6] . مائده/30.
[7] . طلاق/2-3 .
[8] . مراد حضرت این است که کارهایی که تکبر را از بین می برد انجام دهد که در آن وقت آن کارها این گونه چیزها بوده است.
[9] . در جاهلیت مردم متکبر و اشراف لباس بسیار بلندی می پوشیدند که دامن آن به زمین ساییده می شد.

پندهای لقمان حکیم (ملقب به ابوالاسود، پدر دانش) به پسرش (باران، ببران/تیگران خورشیدچهر) (برگرفته از مقاله یهسن، دانشنامه اسلام)

فرزندم! سعي كن دوستان زيادي داشته باشي و بدان كه هزار دوست اندك است و يك دشمن هم بسيارفرزندم! به مردم ناسزا مگوي كه آنان را به ناسزا واداري و باعث شوي به خود و پدر و مادرت توهين شود.
فرزندم! مردم را شماتت مكن كه عداوت و كينه تو را در دل خواهند گرفت. نه چندان شيرين باش كه تو را بخورند و نه چندان تلخ باش كه به دورت افكنند.

فرزندم! خدا را بهتر بشناس و خانه دلت را با عشق و محبت او پر كن.

فرزندم! هر گاه دست تو از مال دنيا تهي باشد و نتواني به خويشان و دوستان خود احسان كني، بينديش و اين كمبود مالي را با روي خوش جبران كن.

فرزندم! هر زمان بخواهي كسي را به دوستي برگزيني، نخست از سر آزمايش او را از خود خشمگين ساز و بنگر تا چه واكنشي دارد. اگر از مرز انصاف و انسانيت خارج نشد، او را به ياري بگزين، و گرنه از او بپرهيز.1

فرزندم! نماز به پا دار و امر به معروف و نهي از منكر كن و در برابر مصيبت‌هايي كه به تو مي‌رسد، شكيبا باش كه اين از كارهاي مهم است.2

پسرم! به درستي كه دنيا بي مقدار و عمرت كوتاه است.

پسرم! جاهل را رسول و نماينده خود مگير و اگر شخص عاقلي را براي اين كار نمي يابي، پس خود نماينده خود باش.3

پسرم! با بزرگ مشورت نما و از مشورت با كوچك حيا مكن.

پسرم! هنگام برخورد با مردم، پيش از آنكه سخن بگويي، ابتدا سلام كن و با آنان دست بده.
پسر جان! شر با شر خاموش نشود؛ چنان كه آتش با آتش، بلكه شر را خير فرو مي‌نشاند و آتش را آب.
پسرم! به مرگ كسي شادي مكن، گرفتار را مسخره منما و خير خود را دريغ مدار
پسرم! هرگاه خطايي كردي، به دنبالش صدقه‌اي بده تا شعله‌اش را خاموش كند.

پسرم! تا سواره‌اي قرآن بخوان، در حال اشتغال به كار ذكر بگو و زمان فراغت به دعا بپرداز.4

هنگامي كه با جمعي مسافرت كردي، در كارهايت با آنها مشورت كن و در صورت آن‌ها تبسم نما. ..! پسرم

1- داود الهامي، لقمان حكيم پدري نمونه، انتشارات شفق، صص 8-10
2- لقمان:17
3- بحار الانوار، ج13، صص420 و 421
4- تفسير نمونه، ج17، صص 47 و 48
بخشی از پندهای بزرگمهر (زرتشت) به انوشیروان (بستور/خورشید چهر جاودانی پسر کوچک زرتشت)
(برگرفته از وبلاگ پَرنیاز، تمدن پر شکوه ایران باستان)
فال نیک باد آن بهتن.بهروان و بهخواسته را.ایدون باد.
1- من بزرکمهر بختگان.دیوان بد شبستان شهر استیگان خسرو و دریگ بد.این یادگار را به یادگاری و نیروی ایزدان و دیگر همه مینویان برای آموزش نیکو و به فرمان داده شد خسرو شاهنشاه برای بهبودن و شایستن فرهنگ آنان که بنابر پذیرفتاری (=پذیرش) ایزدان عالی مقام به نیکو آفرینشی و شایستگی فراز آفریده شده اند کردم (=بوجود آوردم) و به گنج شایگان نهادم.
2- چون همه چیز گیتی گذرا و آشفته و در حال تغییر است.او را نیز که یزدان بپاید به او دهش دهد. کوشش بی رنج او را به فریاد رسد مال ستبر اندوزد و به بزرگترین کار و پادشایی رسد برتری گیرد و نام بزرگ خواهد و به صورت پر آوازه ای به کار افروزش (=گسترش) مان و میهن پردازد او را زندگی دراز و افزایش فرزند و پیوند (باشد).بزرگ امیدی و نیک جهشی در کار و امور او (باشد).(در چنین شرایطی) سود مردمان و پایش نام و کار پادشایی و دیگر امور همه فرخ و در گیتی یکی بر دیگری گواه و همداستان.
3- به صورت خیلی جدی در مورد این چند امر باید بسیار دور اندیش بود و اگر بسیار هم به طور انجامد در درازای صد سال تن به فرجام و پادشایی به نیستی و در درازای چهار صد سال دوده به آشفتگی نام به فراموشی و بی یادی و مان و میهن به ویرانی و آلودگی و ناف و پیوند به فرود تری و نیستی و کوشش وبه بی بری و رنج و بهره به نهیگی و قدرت به حکام زمانه و مال ب هاو ماند که زمان فرخی برای او مقدر شده باشد و چیز فرشگردی ماند و نیاشوبد و فقط اهلایی نام است که فرشگردی است و کنش نیک است که به وسیله هیچکس ربودن نتوان.
4- اکنون از آنجا که مرا کام به کوشش اهلایی ورزیدن و پرهیز از گناه کردن است.ایدون به جز در مواردی که از کنش به فرمایش حکام زمانه و دشپادشاهی ناچارم.گناه را منکرم به میل تا جایشکه مرا دانش دوری جستن باشد.به هستی ایزدان و نیستی دیوان و دین و روان و بهشت دوزخ و محاسبه پس از مرگ (=آمار روز چهارم پس از مرگ) و رستاخیز و تن پسین بی گمانم.مرا به اهلایی و آسایش از هر نیکی گیتی و مینو بر تن و جان و روان کامکارتر است و (پایش) نامم را در گیتی واژه ای (=سخنی) چند بر این یادگار نوشتم که:
5- از مردم کدام فرخ تر؟
6- آنکه بی گناه تر.
7- چه کسی بی گناه تر؟
8-آ نکه بر قانون یزدان راستر بایستد (=استوارتر باشد) و از قانون دیوان به پرهیزد.
9- قانون یزدان کدام و قانون دیوان کدام است؟
10- قانون یزدان بهی و قانون دیوان بدتری است.
11- چه بهی و چه بدتری است؟
12- بهی اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک و چه اندیشه بد و گفتار بد و کردار بد؟
13- چه اندیشه نیک اندیشه و گفتار نیک و کردار نیک و چه اندیشه بد و گفتار بد و کردار بد؟
14- اندیشه نیک اعتدال در اندیشه و گفتار نیک راستی و کردار نیک رادی است.
15- اندیشه بد افراط در اندیشه (=عدم تعادل در اندیشه) و گفتار بد دروغزنی و کردار بد بخل است.
16- اعتدال در اندیشه رادی راستی افراط در اندیشه بخل و دروغزنی چیست؟
17- اعتدال در اندیشه این که (هر کس) زوال پدیده (های) گیتی را ببیند (و) کام به چیزی برد که از بهر آن تن به مجازات و روان به دوزخ نرسد.
18- رادی این که (کسی) بهره (=حق) تن را از تن (و) بهره (=حق) روان را از روان باز نگیرد.
19- راستی این که (هر کس) نسبت به روان خود راست (=صادقانه) و نا فریبکارانه رفتار کند.
20- افراط در اندیشیدن این که (کسی)گیتی را جایگاه (آرامش) و مینو را نا آرام پندارد و کام بر آن چیز (ی) برد که آشفتگی تن مجازات پاد افره از فرجام آن باشد.
21- بخل این که (کسی) بهره (=حق) تن را از تن و بهره (=حق) روان را از روان باز دارد.
22- دروغزنی این که (کسی) تن به کامه (=شهوت) (و) روان را به فریب وادارد.
23- در بهی چه کسی کامل تر است؟
24- آن که داناتر است.
25- و چه کسی دانا تر است؟
26- آنکه فرجام تن را بداند.دشمن روان را بشناسد (و خود را در) پانیدن خویشتن از دشمن روان و بی بیم داشتن (از آن) بسیار (توانا) داند.
27- فرجام تن چیست (و) آن دشمن (که) دانایان (باید با) توان هر چه بیشتر (آنرا) بشناسد کدام است؟
28- فرجام تن (عبارتست از) آشفتگی کالبد و دشمن روان این چند دروج است که گناگ مینو برای فریفتن و گمراه کردن مردمان در برابر مردمان فراز آفرید.
29- آن دروج کدام و چند است؟
30- آزو نیاز و خشم و رشک و ننگ و شهوت و کین و بوشاسب (=غفلت) و دروج بدعت و تهمت.
31- از این چند دروج کدام ستمگرتر؟
32- آز ناخرسند تر و بی چاره تر است.
33- نیاز آسیب رسانتر و اندوه مند تر است.
34-و خشم بد سلطه تر و ناسپاس تر است.
35- رشک بد کامه تر و بد امید تر است.
36- و ننگ ستیزگر تر است.
37- و شهوت خودخواه تر و آشفتار تر است.
38- و کین سهمگین تر و نا بخشنده تر است.
39- بوشاسب (=غفلت) گاهل تر و فراموشین تر (=فراموشکار تر) است.
40- و دروج بدعت نهفتارتر و فریفتار تر است.
41- و تهمت ناسپاس تر است.
42-....
در وبلاگ فارسی تینا نصایح برگزیده بزرگمهر چنین ذکر شده است:
پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی .
اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است .
اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ .
توانگر کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد . زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست .
بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است .
آنکه در طلب کمال است باید خرد ور و با دانش باشد .
به بسیار گفتن آبروی خود مبر .
خوشا به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده .
اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری .
باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست .
آز مایه نگرانی و تشویش خاطر است .
در حق کسی که قدر نیکمردی نشناسد نیکی نشاید .
گشاده دلان بختیارانند .
آسوده حال کسی است که بردبار است .
آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد.
هرگز در کژی و کاستی نمی کوبد و جز ره رادی و راستی نمی پوید .
هفت چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان ، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی در درغگویی .
کسی که در انجمن خاموش بماند دل آسوده است . هوش و دل و جان از شنیدن و به خاطر سپردن سخن دانندگان توشه می یابد .
هنر خردمند در این است که عیب خویش را دریابد و به رفع آن بکوشد .
چون به کسی اجازه دادی که در حضورتو سخن بگوید بر او درشتی و تندی مکن و بمان تا سخنش را به پایان برد .
چون دل راست اندیش و زبان راستگو باشد در کاستی و نادرستی بسته می شود .
از دانش آموختن هیچ زمان ناآگاه ممان ، گرچه در این راه رنجها کشی ، مبادا که دلت از آموختن ناتوان و آشفته گردد .
خرد ، آدمی را گرانبهاترین چیز است ، و خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است . و اگر از خلعت خرد محروم بود دانش بجوید ، چه دانشور سرور سروران است . و اگر از آن هم بی بهره بود باید دلیر باشد و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه گرامی ، و پیوسته شاد و فرمانروا باشد .و اگر این نیز نداشت دیگر درخور زنده ماندن نیست ، و بهتر است که مرگ وی را دریابد .
آنکه در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید .
دوستان برای نخجیر دشمنان چون تیر و پیکان اند .
در نظر خردمند شادیی که غم به دنبال دارد بی ارزش است .
تن به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن .

چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد . اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند. اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید .
بد نژادان و بدگوهران اشتباه کار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند .
شهریاری در خور آفرین است که مردمان راستگو و پرهیزگار از او گزند نیابند . و شراندیشان و بدان از بیمش اشتباه و گناه نکنند .
رشک بردن زهر جان است ، و همنشینی و همزبانی با مردمان سخن چین و دو روی پر گزند .
اگر کسی نه در وقت ضرورت سخن گفت قدرش شکسته می شود .
خردمند به چیزی که اگر به دستش نیاید غمگین و دلازرده می شود ، هرگز دل نمی بندد .
گرانبهاترین خلعت ایزدی خرد است . اگر زورمندی بی خرد باشد در حقیقت ناتوان و خوار و بی خریدار است .
مرگ نادان به از زندگی اوست .
اگر روزی به چیزی نیازمند شدی به ملک و مال و دیگر اسباب حشمت و بزرگی خویش مناز . به کار و پیشه ای بپرداز که نامت سبک و ننگین نشود .
دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد.
در نظر مردم سخن سنج قدر سخن بیش از گنج است . بزرگمهر بختگان
کوشیدن به کار ناشدنی خلاف خرد است که در آهن به آب رخنه نتوان کرد .
مبادا که از دشمن همزور بیم کنی ، اما اگر در نبرد سستی نمایی نگون بخت و شکسته می شوی .
بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد . بزرگمهر بختگان
ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد .
آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد .
فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .
برترین دانش ها یزدان پرستی است .
دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر .
دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است .
کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد .
خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .
اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .
در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .
برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .
دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند .
هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود .
کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد .
به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها . سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد .
برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .
فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند .
کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید . نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است .

اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد . اگر کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت که وی راست فرمان شاه را سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست . به هنگام نبرد هوشیار و نگهدار تن خویش باش . چون دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن . دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است . هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی و سروری به جان می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی نیست . به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه می ماند. از سوی دیگر بی هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد . پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر کارگر نمی افتد .
دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ، هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند .
آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در دوستی و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد .
آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به پستی و زبونی نسپارد .
بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند . دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد . ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی سترگ را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد .
آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد .
خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است .
آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است .
روشندل و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید . دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند .
زورمندترین و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز .
خردمند هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد . همرزمان هوشیار اختیار کن ، و اگر خصم بر تو تیز گردیداز او برمتاب . اما چون یقین کردی که در برابر او تاب پایداری نداری به جنگ مکوش و با خصم پر توان میاشوب .
در خوردن اندازه نگهدار که پر خوردن مایه زورمندی نیست .
چون دانستی که خدا از خاکت آفریده کردنکشی و خود رایی مکن .
اگر بخردی هرگز گرد بدی مگرد ، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و دترونش پاکیزه و نیک باشد .
دل آدمی بنده آرزوست ، سرشتها یکسان نیست ، هر کس خویی دارد ، و جویا و خواهان چیزی است .
خرد در نظر گاه مردمان آزاده و نیکخو جهان پر از شادی و شکوه می نماید . بهره خردمندان و امید واران همیشه شادکامی است .
دبیر اگر رایمند و هوشمند باشد ، خط نیکو بنویسد ، کم گو ، پارسا، شکیبا ، با دانش ، راستگوی، وفادار ، و تازه روی باشد شرف همصحبتی فرمانروا را می یابد .
هر که را زر و سیم و خواسته است باید در خرج کردن اندازه نگهدارد ، نه چندان گشاده دست باشد که مدتی کوتاه بی چیز و بینوا گردد ، و نه چندان در نگهداری آن بکوشد و برخود سخت بگیرد که به مال اندوختن و خست طبع منسوب و معروف شود .
هرگز سخنی که خرد نپسندد بر زبان میاور .
دانا هرگز برده و زبون خواسته نمی شود ، و در راه اندوختن مال ، خویش را در تنگی و رنج نمی افگند .اما خصم خرد و روان روشن ، کردار بد است .
شتاب زدگی از سبکساری باشد ، و هر که شتابزده باشد و آهستگی ندارد همواره پشیمان و غمناک باشد ، و مردم سبکسار در چشم مردمان حقیر باشد .
فرو ریزی سلسله های بزرگ از آن جهت است که بر کارهای بزرگ کاردان خُرد و نادان گماشتند ، و دیگر آن که دانش را و اهل دانش را دشمن داشتندی .
خردوران همیشه به راه آزادگان و راستان می روند .
خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است .
آنکه پیروی خرد است دل به هوس نمی سپارد .
هر که را جان نگهبان تن باشد و خرد به او فرمانروایی کند زندگیش سراسر آسایش و روشنی است.
توانگر راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است .
شاه به دانایی و خاطر نگهداشتن مردمان نامبردار است نه به خودستایی و کبر و خودبینی و بیدادگری .
پرحرف را که دشمن راستی و خصم روان پاک است هرگز نپذیر .
بیزاری بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید .
دانای روشندل کسی است که به فرمان دیو از راه یزدان پاک جهان آفرین برنگردد.
آنکه خشم بر او چیره نشود و بر گنهکار سخت نگیرد از گزند در امان است .
دیو خشم چنان پر جوش و خروش است که هوش و خرد را زبون خویش می کند . دیوی پر آژنگ چهر که به هیچ مهربانی آرام نگیرد .
هر کس از بند آز برهد ، و پیوسته بی نیاز بماند براستی نیکبخت است .
ناسپاس رای و شرم ندارد .
خرد در پیکار با دیوان برنده ترین سلاح ها ااست در برابر شمشیر تیز دیو ، خرد جوش است و جان بدان روشن .
درگاه فرمانروا بسان دریاست ، جوینده ای از دریا ریگ به کف می آورد و دیگری دُر شاهوار .
کسی که بنده گنج و درم نباشد هرگز پراگنده خاطر و دژم نمی گردد .
هیچکس پر آوازه و به نیکی سمر نمی گردد مگر آنکه از بدیها بپرهیزد .
برای رسیدن به هدف و مقصود بهترین راه آن است که از راه راست رو نگر داند و از گناه بپرهیزد ، بی گمان آرام ، و کام و نام نصیبش می شود .
کسی که به آنچه دارد رضا و خرسند است هرگز رنج و تیمار و بدی در دلش راه نمی یابد .
ارزش هر کس به قدر خرد اوست .
مردم خوش منش خویشتن دار همیشه در نظر همگان گرامی اند .
خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمی شود .
گیتی همه فسانه و باد است ، و آنچه بر آدمی می گذرد سراسر خواب و خیال را ماند ، آنچنانکه آدم وقتی از خواب بیدار می شود از آنچه به خواب دیده اثر نمی یابد ، تلخیهای و شیرینی های زندگی نیز پایدار نمی ماند .
سخنهای بلند و نیکو را فراموش مکن که سخن بر تخت شاهی تاج است .
خرسندترین آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد .
امید ، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست . آهسته رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد .
آن کس که به آموختن کوشاتر و گوشش به دانش نیوشاتر است ، امیدوارترین کسان است .
کسی لیاقت سرفرازی و سروری را دارد که فروتن ، بخشنده باشد ، بکوشد ، بجوید ، با همراهان همدل در طلب دانش و تجربه سفر کند ، و همیشه با همه کس به مدارا و آهستگی رفتار نماید .
کسی که دلش از بیم نداری و بینوایی نلرزد وجودش همیشه لبریز شادی است .
بد خو چنان به رنج اندر است که از زندگانی و تندرستی و خواسته لذت نمی برد .
سنگین ترین چیزها برای آدم بار گناه است .
بهترین خو سازش و آشتی خواهی است .
هر که نیک نهاد و پاک منش و کوشا باشد ، به آنچه سزاوار است می رسد .
بیهوده گویان پند آموزند ، زیرا هشیاران عیب ایشان را به دیده می نگرند و از بیهوده گویی می پرهیزند .

هیچ نظری موجود نیست: