جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۷

min nya mor

Mediciner
Ska komma
med flytfåglar.

Tranan
min mor
har lämnat
Jorden.

Tranans barnbarn
är
med hennes
Lika.

Och

På jorden
är
hon
min nya mor

۸ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار بسیار تشکر می کنم از جنابعالی که با صبر و حوصله به سئوالاتم پاسخ می‌دهید
سئوالات من تمام نشدنی است، امیدوارم مرا ببخشید.
فقط این مطلب را خدمتتان عرض کنم که مرحوم استاد محتاط در یکی از کتاب‌هایشان ادعا کرده‌اند که دژ بابلیان را یافته اند و محل آن را در شمال غربی روستا چهرقان و در نزدیکی وفس دانسته‌اند، من مطلب ایشان را در آدرس زیر در وبلاگم قرار داده‌ام؛ آیا به نظر شما ادعای ایشان می تواند صحت داشته باشد؟ آیا بیت‌کاپسی در نزدیکی دژبابلیان بوده است؟

http://vafs.blogfa.com/post-326.aspx

ناشناس گفت...

با درود

نام ایرانی بومی دژ بابلیان سیلخازی بوده است (تاریخ ماد حواشی فصل سوم، شماره 152)که همان سیالک یا سیلک کاشان است که در نزدیکی کارکاسی (کاشان کنونی)قرار داشته و دارد. همدان همان دژ کیشه سو است که تو در تو بوده است و دژ معروف دیگر خارخار همان دیوان دره کردستان است. بدون اطلاع از جای اینها شناسایی مکانهای جغرافیایی ماد برایم غیر ممکن بود.

با سپاس جواد مفرد کهلان

ناشناس گفت...

حمدالله مستوفی نام منطقه وفس را بوسیان آورده است یعنی جایگاه دارای چشمه ساران و این نشان میدهد نامهای وفس و کاپسی به معنی جایگاه چشمه ساران بوده است. در کنار وفس نام روستای خنجین هم معنی جایگاه چشمه را میدهد. این نامها میرساند که این منطقه در عهد باستان مرکز پرستش ناهید/ایشتار بوده است.

ناشناس گفت...

با تشکر فراوان. اشاره به حمداله مستوفی فرمودید باید بگویم که همیشه یک سئوال در ذهن من پیرامون نوشته های مستوفی وجود داشت و دارد و آن اینست که: مستوفی ولایت ساوه را 4 ناحیه دانسته به نام های ساوه، آوه، جهرود و ناحیه چهارم «بوسین» و در ادامه‌ی نام ناحیه چهارم آورده است که «چهل و دو پاره دیه است و راودان و ازناوه و شمیرم و مرق و دفس و خیجین معظم قرای آن» در پاورقی نیز برای اسم «دفس» شکل‌های دیگر «دفسن» و «وفسن» یادداشت شده است. حال من
مانده‌ام که وفس کدام است؟ وفس همان ناحیه «بوسین» است و یا یکی از معظم قرای آن یعنی دفس یا دفسن یا وفسن؟

ناشناس گفت...

وفس هم یک نام عمومی ایالت بوده و هم نام شهرک. وفسن علی القاعده شکل پهلوی وفس است. چنانکه کتاب پهلوی بندهش را بندهشن میگفته اند. حتی شکل دفس یا دفسن نیز اصیل بوده است، چون اگر ده (قصبه)را به عنوان پیشوند به وفس (وفسن) علاوه نموده و تلخیص نمائیم همین اَشکال آن عاید میگردند.حمدالله مستوفی نام ایالت را با مترادف وفس یعنی بوسین (دارای چشمه سار)بیان نموده است.ضمنا این بحث جالب مرا در شناسایی قوم بوسین ماد یاری کرد اینان همان مردم سمت پارتوکا (کنار چشمه سار)بوده اند که همان ناحیه کاشان و چشمه فین است خشتریتی سوم پادشاه ماد را به همین سبب کی- کا -ووس یعنی پادشاه منطقه چشمه ساران (در سمت کوه ارزیفیه= کرکس) می نامیده اند

ناشناس گفت...

منیژه
نام دختر افراسیاب است که بیژن پسر گیو بر او عاشق شد و منیژه او را بخانه خود برد و افراسیاب با خبر گشته منیژه را از شهر اخراج کرد و بیژن را گرفته در سیاه چالی انداخت تا اینکه رستم رفته او را از چاه بیرون آورد .
1 - ( اسم ) نامی است از نامهای زنان . 2 - ( اسم ) . یا منیژه خانم ( منیجه خانم ) . 1 - خود خواه متکبر : [ شپشش منیژه خانم است . ] 2 - شپش

ناشناس گفت...

در مورد الهه منزیت و همسرش شیموت قابل تذکراست: نام منیژه (به سانسکریت یعنی زاده خیال) شباهتی به نام الهه معروف عیلامی منزیت داشته و نام همسرش شیموت یعنی قاصد نیرومند خدایان شباهتی به بیژن (دانای دور دست یا دوردرخشنده) دارد که از سوی کیخسرو دارنده جام جهانبین (در اینجا در اصل منظورخومبان خدای بزرگ عیلامیها یا پسر او هوتران) به مأموریت دفع گرازان به سرزمین آرمانیان (حلوانیان یا ارمنستان) میرود. اسم دیگر منزیت یعنی نین علی به معنی الهه شهر است. به نظر میرسد خود شیموت مطابق ایزد مهر و بیژن ایرانیان بوده است و هوتران (هودهای کاسیان، آداد بابلی، ایندره، بهرام ایزد رعد ایرانیان) گاهی با پدرش با خومبان (خدای آسمان) یکی گرفته میشده است. نام خومبان را در این رابطه میتوان با هامان ویسه تورانی شاهنامه مقابله نمود. جالب است که در اوستا از تورانیان دانو (سکائیان کنار شط) در سمت عیلام خبر داده شده است که با خشتاویهای دلیر ایرانی (بختیاریها) در نبرد بوده اند. در تاریخ ماد تألیف دیاکونوف، صفحه 145 نیز ما در یک کتیبه عیلامی شاهد یک سوار نیزه بدستی از قرن هفتم-ششم قبل از میلاد هستیم که کلاه مخصوص سکایی (تورانی) بر سر دارد.

ناشناس گفت...

با تشکر فراوان از جنابعالی با اجازه شما، خلاصه‌ای از پرسش‌ها و پاسخ‌ها را در وبلاگ وفس قرار دادم.