شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۷

فلسفه و معنی نام فروهر

اگر در فرهنگ واژه های اوستا تألیف احسان بهرامی دنبال اجزاء ریشه لغات فرائورتی، فرائورت (فرورتیش)، فرشته وفروهر بگردیم به ترتیب معانی باوردینی (ایمان و دین)، دیندار، نگهبان بالدار در بالا ایستاده و فرشته بالدار نگهبان را برای آنها مناسب در می یابیم. فرّ(خورنه) یعنی نیروی ایزدی رها و درخشان در اوستا که شباهتی و همبستگیی با این نامها دارد و به فرمانروایان مردمی و دانا و دلیر مشهور اختصاص داده می شده است؛ نیروی ایزدی درخشانی به شمار میرفته است که معادل کیتن عیلامیان (نیروی ایزدی و جادویی پادشاهان) بوده است. بنابراین کیتن یا فرّ شاهنشهی همان همای سعادت (به معنی مرغ فرخنده نیکبختی) در باورهای ایرانی عهد اسلامی است که به نوعی بوم بزرگ زیبا (نابینای روز که در روز روشن میتوانست به سوی آدمها فرود آید) اطلاق میشده است و اکنون نامش به یک نوع کرکس خوش رنگ تعلق پذیرفته است: در ادبیات داستانی کهن و قصه‌های عامیانه آورده‌اند که وقتی پادشاه و یا امیری در می‌گذشت و وارثی نداشت برای تعیین جانشین او مردم، همه در میدانی اجتماع کرده و هما را رها می‌کردند.

همای روی سر و یا شانه‌ی هر کس می‌نشست، او پادشاه یا امیر آن کشور می‌شد.
همچنین در اساطیر ایران زمین آمده است که همای سعادت بر شانه‌های شبان مفلوک نشست و پادشاهی نصیبش شد. همای اوج سعادت که می گریخت ز خاک
شد از امان زمین دانه چین دام شما
به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد
که چون سمند زمین شد سپهر رام شما
به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پر نوش باد جام شما
حافظ نیز همای سعادت را از نظر دور نداشته است:
همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
به نظر میرسد عنوان روحانیون عیلامی شاتِن با همان کلمه عیلامی کیتن (کئت اوستایی به معنی جادوگر) مربوط بوده است که بعداً بار منفی بیشتری گرفته و تبدیل به شیطان شده است. روحانیون عیلامی که پیش سومریها و اکدیها منحوس بودند، مار و هزارپا و عقرب را که با سر انسانی تصویر می شد، تقدیس کرده و خود را بدانها منتسب می نموده اند. چنانکه از متون اوستایی پیداست که ایرانیان این سمبلهای بومیان عیلامی را به اهریمن (شیوا/ایشکور/آداد) برادر توأم و ویرانگر اهورامزد (ائا/انکی) منسوب نموده اند.
اما شکل فروهر پادشاهی یا فرّ کیانی هخامنشی که به صورت مرد ریشداری در درون دایره بالدار خورشیدی با بالها و دم گستردهً عقابی قرار دارد؛ چنانکه دوست جوان مصر پژوهمان ا.پریان هم در یافته، برگرفته از فرهنگ و سنن آشوریها است که ایشان نیز به نوبه خود از فرهنگ دینی مصریان باستان اخذ نموده اند. مسلم به نظر میرسد آشوریان از آن خدای قبیله ای، نور و خورشید و جنگ خود یعنی آشّور (اسحق، ضّحاک= خندان) را منظور می نموده اند . مصریان نیز آن را غالباً به هوروس (ایزد نور و خورشید) اختصاص می دادند. اما نزد هخامنشیان شاخه پارس (داریوش و اخلافش) از آن نه ایزد خورشید و روشنایی ایرانیان یعنی میثره/مهر بلکه اهورامزدا در مقام ایزد روز و دانایی اراده شده است که جزء اهورای نام وی علی القاعده صورتی از نام آشور را تداعی می نموده است؛ گرچه اهورا مزدا (برهمای هندوان) خود اساساً منشاً وجودی خویش را نه در رابطه با آشّور بلکه در ترکیبی از ایزد خرد آبها و زمین بابلیها یعنی ائا/انکی و ایزد آریایی روز ناستیا (خیّر و مهربان) و ایزد حامی خاندان پادشاهی نزد کاسیان یعنی ایمیریا (سرور دانا) بدست آورده بود. خود کلمهً آسورا/اهورا در در زبان سانسکریت و اوستایی سوای معنی آفریننده، معنی روح اعلی را نیز افاده می نموده است که در این معنی به وضوح با مفهوم فروهر و فرّ و فره ایزدی ارتباط پیدا می کند.
استاد فریدون جنیدی می گوید:"درباره اين كه فروهر چيست و چه را ميرساند سخن بسيار گفته اند. چون: نيروي پيش برنده، نيروي پروراننده، نيروي روياننده يا بالنده، نيروي گرونده و بارآور، نيروي پناه دهنده و نيروي نگهبان مردمان.
بدين گفتارها ميتوان اين را افزود كه: بخش دوم اين واژه در پهلوي " وهر " همان است كه در فارسي بهر و بهره و بخش را ميرساند. ايرانيان از بخش و بخت چيز ديگري را نيز ميخواستند گفت، و آن بخشي است كه از دهش يزداني و جهاني بهره مردمان ميشود و اين هنوز در واژه‏هاي خوشبخت و بدبخت آشكار است.
بخش نخست فْرَ نيز جنبش به سوي پيش را ميرساند و هنوز در واژه‏هاي فردا، فرجام، فرا، ... زنده است. بنابراين ميتوان گمان بردن كه فروهر بهري از آفرينش ايزدي است كه از جهان فرورهران به مردمان ميرسد و با همان بهر است كه همه جنبه‏هاي زندگي آنان از هوش و بشن و بالا و نيرو و توان پديد ميآيد و پرورش مييابد و پس از مرگ نيز پاك و بي آلايش به سوي خرد هستي بخش - اهورامزدا - باز ميگردد.
دربُندَهِش که دفتري تازه است و گفتارهاي تازه را همراه برخي گفته‏هاي کهن در خود دارد، چنين آمده است كه اهورا مزدا پيش از آفرينش جهان، فروهران را بيافريد و پس از سه هزار سال از رويِ آن جهان مينوي، اين گيتي را پديد آورد. اين انديشه پس از اسلام نيز در گفتار ابوسعيد ابوالخير خود را مينماياند. چنانكه در هيچ يك از گفتارهاي پهلوي نيز تا آن جا كه من ديده ام چنين روشن آن را باز نگفته اند.


در اين دو نگاره كه از الواح بابل نوشته « ادوارد شي يرا » ترجمه علي اصغر حكمت برداشته شده است، خداي آشور ديده ميشود كه در يكي تير و كماني به نشانه جنگجويي و پيروزي آشوريان در دست دارد و در ديگري چهره مهر و نيرو و توانايي و پادشاهي در دست اوست كه آن را از آيين مهري ايرانيان گرفته اند و خداي آشور در ميان گرده خورشيد پيداست و چنانكه ميدانيم آشوريان « شِمِشْ » يا خورشيد را خداي خويش ميدانستند."

برای آشنایی با نظریات استاد پورداود در این باب که از گفتارهای ایرانشناسان و تحقیقات شخصی اش بدون در نظر گرفتن از تأثیر تمدنهای عیلام و بین النهرین بر روی فرهنگ کهن ایرانی عاید شده است، گفتارهای وی را در باب فروهر ها به نقل از سایت انجمن زرتشتیان استکهلم نقل می نماییم: "فروهر يکي از قواي باطني انسان است که پيش از بدنيا امدن او وجود داشته و پس از مرگ او دگرباره به عالم بالا از همانجايي که فرود امده صعود کرده و پايدار بماند. نه انکه فقط انسان داراي فروهري است بلکه کليه موجودات اهورامزدا داراي چنين قوه اي ميباشند که از طرف افريدگار براي نگهباني انها بسوي زمين فرستاده شده است. فنا و زوال جهان مادي را در اين قوه جاويداني ايزدي که در باطن مخلوقات مانند موهبت اسماني به وديعه گذاشته شده,راهي نيست. جرم و خطاي موجودات نيز در طي زندگاني, دامن پاک او را الوده نتواند نمود. به همان پاکي و تقدس ازلي خويش, پس از جدايي روح از بدن بسوي بارگاه قدس پرواز نموده و در ساحت پروردگار به سر برد.
فروهر از خصايص مزديسنا و از ارکان مهم اين دين کهن است. در سراسر ويسپرد و ونديداد و يشتها و خورده اوستا و کليه کتب مذهبي پهلوي و پازند مفصلا از فروهر سخن رفته است.بلندترين يشت اوستا که يشت سيزدهم است,مختص به ان است و موسوم است به فروردين يشت.
(فروهر) يسناهاي26 و23 به فروهر اختصاص دارند.در گاتها به کلمه فروهر برخورد نميکنيم و فقط در يکجا فروشي ذکر شده است.اما فروهر چيست؟
ميباشد. اين کلمه در اوستا فروشي و در فرس هخامنشي فرورتي و در پهلوي فروهر faravaharفروردين که اسم عيد ملي ماست و اسم نخستين ماه سال است از همين کلمه است. مستشرقين را در سر معني فروشي اختلاف است. در سنت "ورذ" مزديسنان اين کلمه را از ريشه ورذ گرفته اند که شبيه به لغت سانسکريتي ورذ است.

و انرا در سنت به معني گواراندن و پروريدن گرفته اند. نيريوسنگ دستور معروف سنجان در اواسط قرن يازدهم ميلادي در ترجمه سانسکريت يسنا,فروشي را به کلمه سانسکريت ورذي ترجمه کرده است.بنا بر اين فروشي روح يا قوه و يا فرشته ايست که به گواراندن غذا موظف است.در ادبيات متاخر نيز همين معني از فروهر اراده شده است.چنانکه در صد در بندهش امده:"فروهر را کار انست که طعامي و چيزي که خورند نصيب به وي دهند و هر ثقيل و ثقله است بيرون اندازد و جزم کند."دارمستتر به دانشمندان پيشين روي نموده و فروشي را به معني پروريدن و غذا دادن تصور نموده است.بنا به نظر مستشرقيني چون اوپرت ,اشپيگل,گيگر,يوستي,دهارلز,هوگ,تيل و ...... که از دانشمندان متاخرند, معناي سنتي فروشي کاملا مردود است و نبايد به معني سنتي وزني داد.بي شک فروشي مرکب است از فر+ وشي.
کلمه فروشي به کلمه فرشته مربوط نيست.فرشتک پهلوي و فرشته فارسي همان به معني فرستاده ميباشد.در اوستا 5 قوه باطني براي انسان تشخيص داده شده است که اين قوا از حيث رتبه با هم برابر نيستند و برخي بي اغاز و بي انجام هستند و بعضي فناپذيرند.
نخستين قوه را "اهو"که جان معني ميدهد ترجمه کرده اند و قوه حيات و زندگاني و حرارت غريزه که فناپذير است.
دومين "دئنا"است که در پهلوي و فارسي به ان دين گوييم.دين به معناي وجدان و حس روحاني و ايزدي انسان است که اين قوه,فنا ناپذير است و اغاز و انجامي ندارد.اين دين است که در سر پل چينود به صورت دختر زيبا يا زني پتياره و زشت بر انسان ظاهر ميشود.
سومين"بئوذ"است در پهلوي بوذ و اکنون بوي گويند و ان قوه فهم انساني و دراکه است و موظف است هوش و حافظه و قوه تمييز را اداره کند.با بدن بوجود مي ايد ولي پس از مرگ فنا نميشود و با روان پيوسته به جهان ديگر مي رود.
چهارم " اورون"استurvan که امروزه روان گوييم.اين قوه مسئول اعمال انساني است.چون انتخاب بد و خوب با اوست,ناگزير کردار نيک و زشت از او بازخواست خواهد شد.روان موظف است که هميشه خوب را برگزيند و در جهان اخرت,روان مرد پاک با فروهر پيوسته با هم بسر برند.
پنجم فروشي است.اگر متعلق به مرد نيکوکار باشد. و اگر متعلق به ناپاک انساني باشد, آنرا ديو خوانند. در صد در بندهش امده است:"فروهر يک مرد شرير با بوي و روان در جهنم بسر خواهند برد."ديو به منزله فروهر مجرمين است.اين قوه به معني حافظه و نگهبان ميباشد. انسان و کليه مخلوقات اهورامزدا اين قوه را دارند. هر يک از اجسام سماوي و آتش و آب و گياه و جانوران سودمند را فروهر مخصوصي است.حتي خود مزدا اهورا و امشاسپندان و ايزدان را فروهري است که فروهر اهورامزدا بزرگتر و بهتر و زيباتر و پايدار تر و باهوشتر و رساتر و مقدس تر ناميده شده است.
در فصل اول بندهش در فقره 8 آمده:"پيش از آفرينش عالم مادي ,اهورامزدا عالم فروشي را بيافريد. يعني انچه که بايستي در دنيا ترکيب مادي گيرد.از انسان و جانور و گياه وغيره.پيش از ان صور معنوي انها موجود بوده است.عالم فروشي در مدت سه هزار سال طول کشيده است.پس از انقضاي اين دوره روحاني از روي صور معنوي,فروشي ها گيتي با انچه در انست ساخته شده است و انچه بعدها پا به دايره وجود خواهند گذاشت نيز از همين صور معنوي پديدار خواهد شد.
اخرين فروهري که به زمين فرود خواهد امد,فروهر سوشيانت موعود مزديسناست و پس از آن آخر الزمان است."اين عقيده از مزديسنا با اندک تفاوتي وارد دين يهود گشته است که قائل شده اند از انکه روح انساني را خداوند پيش از خلقت عالم بيافريد.همانطوريکه سوشيانت مزديسنان اخرين خلقت بشر است,مشياه(مسيح)يهود نيز اخرين روحي است که يهوه در قالب انساني خواهد دميد و پيش از انکه کليه ارواح به زمين فرود نيايند,مسيح بوجود نخواهد امد.
پيش از آنکه مزدا به عالم فروشي ترکيب مادي دهد,به قول بندهش با فروهرها مشورت نمود و انها را ازاد و مختار گذاشت که جاويدان در عالم مينوي باقي بمانند يا اينکه به قالب جسماني درامده,بضد اهريمن بجنگند.فروهرها پذيرفتند که در جهان با بدي ها بستيزند,چه ميدانستند که در انجام پيروز شده و ديوها را شکست خواهد امد و بدي از جهان نابود گشته و نيکي و حيات ابدي دگر باره حکمروا خواهد شد.
فروهر از اسمان فرود مي ايد و از وقتي نطفه انسان بسته ميشود تا دم مرگ,مسئول محافظت از انسان است.پس از مرگ جسماني,فروهر به عالم بالا عروج ميکند ولي با صورت جسماني ترک علاقه نميکند و بازماندگان درگذشتگان هماره منظور او هستند و از ساحت اهورامزدا خوشي و خرمي انان را خواستار است.
عقيده به فروهر شبيه به عقيده بقاي روح است که کليه اقوام قديم به ان قائل بوده اند ولي در مزديسنا رنگ و روي مخصوصي گرفته و افکار لطيف فلسفي ضميمه ان شده است که در هيچ ديني نظير ان ديده نميشود.
عقيده به فروهر به عقيده جمع کثيري از مستشرقين,از ايرانيان به شکلي داخل دين يهود شده و از آنجا به ساير اديان سامي نفوذ کرده است،. غالبا در انجيل ميبينيم که از براي انسان ملک و فرشته مخصوصي قائل شده اند,بطوريکه ترديدي باقي نمي ماند از انکه فقط اسم فروشي اوستا به ملک تبديل يافته باشد. همچنين افلاطون تحت تأثير فروشي مزديسنا ميگويد:"هر يک از اجسام را يک صورت ذهني و معنوي موجود است,نه انکه فقط انسان و اتش و اب را چنين صورت باطني موجود است,بلکه نيکويي و خوبي و عدالت نيز داراي چنين صورت ذهني است.صورت ذهني,قالب و سرچشمه کليه اشيا است."
در مينو خرد آمده است که: "ستارگان بي حد و مرزي که در آسمان ديده ميشوند, فروهرهاي مخلوقات جهان ميباشند"
جشن نوروز:جشن فروردين اوقات نزول فروهر هاست از آسمان براي ديدن بازماندگان. نظير اين جشن را که در ساير اديان موجود است, عيد اموات ميگويند.
ابوريحان بيروني گويد: "اين عيد ده روز طول ميکشيده. آخرين پنج روز اسفند ماه را نخستين فروردگان و پنجه وه را دومين فروردگان ميگفته اند" خسرو انوشيروان در مدت ده روز جشن مشغول بجاي اوردن اعمال عيد بود.,سفير امپراطور روم یوستین به حضور نپذيرفت. به نخستين ماه سال به مناسبت نزول فروهر ها از اسمان,فروردين نام داده اند. مطابق کتاب پهلوی مينو خرد فقط 5 روز کبيسه اخر سال را فرورديان مينامند.هنوز هم در ايران زمين,در اين اوقات, خانه مي ارايند و همه جا را پاک ميکنند و جامه نو به تن پوشيده,بوي خوش بخور ميدهند و گل و شيريني مي نهند.دعا کرده و نماز ميگذارند و در خوانچه اي هفت سين مي نهند که هفت,اشاره به هفت امشاسپندان ميباشد.ابوريحان بيروني در اثار الباقيه مينويسد:"در اوقات فروردگان,در اطاق مرده,و در بالاي بام خانه در ايالات فارس و خوارزم ايران,براي پذيرايي از ارواح,غذا ميگذارند و بوي خوش بخور ميدهند. اما پاره اي از نامه مينوي يشتها در باره فروهر: "از پرتو فر و شکوه فروهرهاست که من اهورامزدا, آسمان و زمين و انچه در روي ان ست را از رودها و گياهان و جانوران و مردم را نگاه ميدارم.از پرتو فروهر هاست که بچه ها را در شکم مادر حفظ ميکنم و اينچنين خواهد بود تا دامنه رستاخيز.روزي که مردگان را برانگيزانم و استخوان و گوشت و اعضا و احشا و موي انان را دگر باره به هم بپيوندم.اگر ياري فروهر هاي پاکان نبودي,هر اينه نه گيتي پايدار ماندي و نه انسان و نه ستور.سراسر جهان گرفتار چنگال ديو دروغ ميشدي. از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند ميرسد و به اساني وضع حمل ميکند. از پرتو فروهر هاست که مرد,فصيح زبان گردد. از پرتو فروهرهاست که افتاب و ماه و ستارگان راه خود پيمايند. از پرتو فروهرهاست که ستارگان و ماه و افتاب سير پيش گرفتند و اب روان گرديد و گياه باليدن آغاز نمود." (فروردين يشت).

هیچ نظری موجود نیست: