جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۸۷

منافات علم و تجدد اسلامی واسلام فقاهتی

آیا اسلام تشریفاتی در آتیه ایران جایگاهی خواهد داشت؟ چگونه؟

محمد و قرآنش از اساس اسلام را بر تعید کورکورانه و تبعیض و حتی حکم قتل کفار و مرتدین از اسلام بنا کرده اند، چگونه میشود از غلظت کشنده این اسلام آن قدر کاست که دست و پاگیر عقل و درایت و همت و اوقات شبانه روزی جماعت مسلمان نگردد تا مردم مسلمان از قافله تمدن بیش از پیش عقب تر نمانند؟ بی جهت نیست که در روزگار ما هر کجا کویر طبیعی و صنعتی می بینیم ساکنینش اکثرا مسلمانان هستند. از همین رو است که امریکای جهانخوار در بحران و به ظاهر خواهان دموکراسی شیخان غیر دموکرات عرب کشورهای نفت خیز وابسته به خود را حمایت کرده و در آب نمک اقتصاد و سیاست خود خوابانیده است. اکنون برای مردم میهن ما که پرده از روی ادعاهای جماعت وعاظ دینی کنار میرود معایب دعا و عبادت و ایمان کور کورانه به خدای موهوم آشکار میشود: کسی به درگاه خدا عبادت می کند و نماز میگزارد هنگامی در آخر نماز بعد از تشهد در حالی که دستها را به سوی ناکجا آباد خدای مفروض بلند کرده عملاً در مقابل نمازی که برای وی به جای آورده طلبکار است. از وی طلب بخشش گناهان و سلامتی و مال و فرزند و خلاصه هر آرزوی که برایش مهم است خواستار میشود. یعنی انسان نمازگزار طفیلی ناکجاآباد عملا نه پاسخگوی وجدان اخلاقی خویش بلکه وابسته به عبادات بسیار تشریفاتی خویش نسبت به خدا میشود. خدایی که از سویی میگوید من بی نیازم و از سوی دیگر میگوید اگر به درگاهم نماز نگذارید به آتش جهنم خواهمتان سوزاند. درستش این است که اول بیایند وجود این خدا بسیار مبهم را نه با سفسطه و به ابهام انداختن مردم عامی بلکه با دلایل علمی ناب ثابت کنند (که عقلای زمان غالبا به نفی این سلطان خودپسند آسمانی رسیده اند) تا بعد این مردم مؤمن در واقع جویندگان بهشت آن جهانی در هپروت الهی را وادار کنند که این همه طفیلی گری از درگاه خدایشان بکنند. فقها برای این کار شک را که پایه پیدایی دانش و عقل است در باب قرآن و خدا و پیغمبر و حتی ائمه شیعه گناه نابخشودنی و ارتداد میشمارند و از دور خارج میسازند و بعد از آن در تکمیل عقل زدایی مقام خدا و قرآن و پیغمبر و اعوان و انصارش را به مرزهای دوردست و عرش اعلا می برند. در حالی که کنکاش علمی بی طرفانه از منابع تاریخی معلوم میدارد که در واقعیت جایگاه آنها نسبت به زمانه ما کاملاً بر عکس است. حال سؤال منطقی این است آیا میشود فرمالیته این اسلام انعطاف ناپذیر و دگم را نظیر فرمالیته مسیحیت تنها برای تشریفات حفظ کرد؟ به نظر من در کشور جمهوری اسلامی ولایت فقیهی ما که تجربه ناموفقی از این نوع اسلام را به بوته آزمایش گذاشته است، به جای رقابت در میان قاریان قرآن، اصحاب به به و چه چه؛ باید میدان رقابت رسمی را به اندیشمندان اسلامی متجدد همچون سامی و سروش و سران نهضت آزادی دهند تا به قولی عامیانه پیش از اینکه این سقف این خانه بر سر همه ایشان فرو بریزد از این دیوارهای حایل گلایه نکنند چرا نگفتید؟ چون جواب مشخص است ایشان خواهند گفت که تا دهن باز کردیم که بگوییم آن را شکاف نابجا حساب کرده با یک کنده گل گرفتید؟

هیچ نظری موجود نیست: