سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۷

ایزد میثره/مهر در مقام مردوک

ایزد میثره(مهر) به عنوان بدل آریایی مردوک بابلیها

نگارنده با توجه به پیدایی اصل بابلی همنشین ایزد مهر (میثره) یعنی آئیریامن (دوست منش) به عنوان ایزد دارو و درمان آریاییها یعنی به صورت نینازو (سرور شفابخش)، سر انجام بدین نتیجه رسیده است که ایزد مهر اصل خود را از مردوک بابلیها دارد و دلایل کافی و اقناع کننده ای در این باب وجود دارد که نگارنده در این گفتار تلاش در تبیین آنها خواهد نمود. در باب ایزد میثره/مهر کتابها نوشته شده است . از جمله کتاب 660 صفحه ای مجموعه مقالات مهر شناسان در دومین کنگره بین المللی مهرشناسی که تحت نام دین مهر در جهان باستان، توسط مرتضی ثاقب فر به فارسی ترجمه شده است. ولی هیچکدام از این محققین مهر شناس وارد مقوله تطابق ایزد مهر با ایزد معروف بابلیها یعنی مردوک نشده اند؛ لذا از شناسایی اصل ایزد مهر (میثره) باز مانده اند. چون از متون کتیبه های کهن بابلی و آشوری به وضوح معلوم میگردد که بومیان فلات ایران از لحاظ سنن و فرهنگ و زبان به شدت تحت تمدن بابل بوده اند و زبانهای سومری و اکدی چنانکه از نامهای خاص افراد - خدایان مذکور از بومیان فلات ایران(دیلمونیان= سیمرغیان) و زیگوراتها (معابد بزرگ بابلی) ایشان و آثار باستانی مکشوفه از جمله مجسمه های گیلگامش (کیومرث ایرانیان) بر می آید به قوت در میان بومیان رواج داشته و آنان برای این بومیان نه تنها بیگانه نبوده اند بلکه ایشان خصوصاً سومریان خود از بومیان دیرین فلات ایران به شمار می رفتند. مسلما در شرق فلات ایران، در خراسان بزرگ یعنی مهد سرزمین آریائیان هندوایرانی، آریائیها با این تمدن پیشرفته بابلی برخورد داشته و از آن به شدت تأثیر می پذیرفته اند. بنابر این بررسی ایزدان آریاییان هندوایرانی به صورت تافته جدابافته از این همسایگان و همچنین جدا از خویشاوندان هندواروپایی ایشان موجب گمراهی شده و در نهایت شناسایی آنها در درون برکه فرهنگی تنگ و تاریک و مجرد قوم آریا به بن بست میرسد. برای سادگی کار دلایل خود در باب این همانی بودن مهر/میثره ایزد خورشید آریائیان و مردوک بابلیها(یعنی فرزند نورانی) که ایزد پیمان و سوگند (= میثره) هم به شمار می رفته را به ترتیب تحت شماره های متوالی قید می نمایم: 1- اژدهای سمبل ایزد جنگ و خورشید بابلیها، مردوک یعنی موش هوشو (موشه، موسی) را به صورت نقش اژدهای پرچم جنگاوران پارتیان میثره پرست در می یابیم. مارهای صحنه گاوکشی میثره و عصای ماروش موسی (=میثه/میثره ایزد میتانیان اتحادیه قبایل هیکسوس) نیز گواه این امر است. 2- مشابه کلاه میترایی بلند میثره/مهر را در سر تندیس معروف مردوک نیز مشاهده می نمائیم. 3- نام میثره (در معنی شاد) با معادلهای آشوری و یهودی مردوک یعنی آشّور (ضّحاک) و اسحاق (خندان) مترادف است. رقص و شادی و سرمستی پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان در تأیید این معنی است. ایزد جنگ و خورشید آریائیان سکایی ایزد خورشید و جنگ خود را به نامهای امُرو (بی مرگ) و اویتوسوروس ( خورشید در دوردستها گردنده) می نامیده اند که از این میان شکل نام اولی به واژهً مَهر (مرگ) و مهر (می هیره = خورشید) نزدیک است. 4- هرودوت در داستان تولد کورش سوم (که در اساس متعلق به کورش دوم است)، چوپان ناجی کورش نوزاد را میتردات (مخلوق ایزد مهر) آورده است که لابد اشاره به مهر پرستی خود کورش سوم بوده است که در هنگام تاجگذاریش در بابل به راحتی دست تندیس مردوک بابلیها را به عنوان معادل دست ایزد مهر آن پذیرفت و پرستشش نمود. از اینجاست که وی در روایات ملی در نقش شاهنامه ایش فریدون خود می تواند به صورت اژدها ظاهر شود. به تذکر شاعره عزیز بانو شکوه میرزادگی در مقاله ضمیمه شده نیز به نقل از شاهنامه به صراحت به مهرپرستی فریدون اشاره شده است: "پرستیدن مهرگان دین اوست/تن آسانی و خوردن آیین اوست". 5- میثره از درون صخره متولد میگردد، متقابلاً یکی از اسامی مادر مردوک، یعنی نین خورساگ (هاجر، حجر) به معنی الهه صخره و سنگ است. 6-لقب آسورای میثره (ایزد شادی) یا مهر (محبت) با دو لقب معروف مردوک یعنی اسرهً (=آشور، ضّحاک) و توتو (شادیبخش) مطابقت می نماید. 7- مهر/میثره ایزد جشن مهرگان به هنگام اعتدال پائیزی است که مناسبت آن را پیروزی فریدون/کورش سوم بر ضحاک (مردوک) دانسته اند. متقابلاً مردوک ایزد جشن آغاز سال نو= نوروز/زگموگ در هنگام اعتدال بهاری بوده است که در اساطیر ایرانی مردوک را در رابطه با جشن نوروز با جمشید (جام درخشان= خورشید) چایگزین نموده اند. معنی شاداب و داغ و نشئه میثره همچنین معنی نام خدایان خورشید اسلاوها و ژرمنها یعنی داژبوگ و اودن است. 9- هم مردوک (گوسالهً رب النوع آفتاب) و هم میثره/مهر ایزدان جنگاور خورشید و ایزدان عهد و پیمان و تقدیر به شمار می آمده اند. فرقه های مشابهه هم علی اللهی های میتانی تبار که شراب راجایز می دانند و همچنین یزیدیان مهر و مردوک را تحت نامهای مشابهه میران و امیر یا امیران می پرستند. 10- در تثلیث معروف خدایان هند یعنی برهما (ایزد خرد)، ویشنو (ایزد خورشید و جنگ) و شیوا (ایزد رعد و توفان) معادل بودن مردوک با میثره قابل مشاهده است چه اینان که در اصل به ترتیب خدایان بابلی انکی (خدای خرد)، مردوک (خدای خورشید و جنگ) و آداد (ایشکور، خدای رعد و توفان) هستند از سویی دیگر به ترتیب جایگزین وارونا (ایزد قانون)، میثره (مهر، ایزد خورشید و جنگ) و ایندره (بهرام، ایزد رعد و جنگ) گردیده اند. 11- بنابراین هرودوت به درستی الهه اورانیا (وارونی= ماد یعنی الهه شراب و شادی آریائیان) را به درستی با الهه/ ایزدان خورشید میلیتّای آشوریان و اللیت اعراب (اللات) و میثره/مهر معادل قرار داده است. استاد ابراهیم پورداود در گزارش جلد اول یشتها منظور هرودوت را درست درک نکرده و خود به خطا رفته و توضیح نادرستی داده و منظور از اورانیا همان ناهید الههً آبهای ایرانیان تصور نموده است.
12- نام ایزد مهر و لقب خدای آرامی "اِل" (الله) که دارای صفت الرحمن و الرحیم یا همان آرامو (به سومری یعنی مهر و محبت) تصادفی با هم مرتبط نشده اند؛ چه نام ابرام (پدر عالی) سفر کردهً مصر در تورات مترادف با آرام (عالیمقام) است و سرزمین آرام نهرائیم (آرام بین نهرهای دجله و فرات علیا) متصرفات مردم و دولت میتانی بوده است که خدای قبیله ای شان میثره یا میثه یعنی خورشید عهد و پیمان و گردنده بوده است. از اینجاست که در تورات یعقوب / اسرائیل پهلوان خداگونه (=مردوک/میثره)، آرامی فراری لقب گرفته است و مندائیان آرام (مردوک/مهر) پسر سام (پدر عالی= ائا/انکی) را از پیغمبران خویش می شمارند . در همین رابطه گفتنی است جبرئیل یهود و مسلمین(یعنی مرد نیرومند) نیز که همانند ایزد مهر میانجی بین خدایان و بشر می باشد در اساس همان مردوک خدای ملی نیرومند و شکست ناپذیر بابلیها و سفیر خدایان بزرگ ایشان است.
در اینجا مقاله پر مفهومی راجع به ایزد مهر و جشن مهرگان را از روزنامه انترنتی همشهری آنلاین که در نقوش مهری آن مر یعنی بیلچه سمبل مردوک را هم مشاهده می کنیم، به عینه نقل می نمائیم: شب تولد روشنايي


ميراثايران- علي شهيدي:
روزنامه را باز میکنی، عکس یک هندوانه فروش را انداخته که جلوی مغازه، روی یک تکه مقوای بزرگ نوشته «شب چله یادت نره».
بالای عکس، تیتر روزنامه این است: «شب یلدا، درازترین شب سال». چله یا یلدا ؟ مسئله این است. شاید نام یلدا به دهان و چشم بعضیها شیرینتر و خوشگلتر است اما اين واژه یک لغت سریانی است به معنی میلاد و ولادت. ولی چله یک نام ایرانی است و شب چله، یک شب ایرانی و شب تولد ایزد باستانی مهر یا میثره. حالا انتخاب با شماست؛ نام ایرانی یا سریانی؟
بد نیست بدانید
قدیمیها زمستان را به چله بزرگ و چله کوچک تقسیم میکردند. چله بزرگ از شب چله آغاز میشد. بعد از چله بزرگ، چله کوچک میآمد و بعد از آن هم دیگر ننه سرمای زمستان از نفس افتاده بود و کلاهش پشم نداشت و جایش را به عمو نوروز میداد.
مهر یا میثره (mithra) یکی از ایزدان کهن ایرانی است؛ آنقدر کهن که حتی قبل از دین باستانی زرتشت هم وجود داشته و ستایش میشده و برای هندیان هم گرامی بوده است.
مهر، ایزد موکل بر پیمانها و قول و قرارها بوده و اگر کسی پیمان شکنی میکرده و زیر قولش میزده، سر و کارش با مهر بوده است.
مهر با روشنایی خورشید و فروغ سپیده دم در ارتباط بوده و بعضیها معتقدند که اصلا معنی واژه مهر، همان روشنی خورشید است که پیش از بالا آمدن خود خورشید، پیدا میشود.
آخرین شب پاییز و شب اول زمستان، طولانیترین شب سال است و از فردایش هر روز از طول شب کاسته شده و به طول روز و روشنایی اضافه میشود؛ به همین خاطر شب زایش و تولد مهر است.
در اول بهار (= نوروز) و اول پاییز، روز و شب با هم برابر است؛ به همین خاطر به آن دو اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی هم میگویند. در اول تابستان، روز بلندتر از شب است و در اول زمستان شب بلندتر از روز.
در تقویم ایران باستان، روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم هر سال به نام مهر خوانده شده و روز مهر از ماه مهر را جشن مهرگان مینامیدند كه برابر دهم مهرماه امروزي است.
در اوستا یک فصل کامل به مهر اختصاص دارد (مهر یشت) و در دیگر بخشها نیز همیشه مهر ستایش میشود.
در کتیبههای هخامنشی به زبان فارسی باستان نیز ایزد مهر ستایش شده.
اشکانیان نام مهرداد را به معنی داده و آفریده مهر برای فرزندانشان انتخاب میکردند.
مهر برای جنگجویان دلیر سپاه ایران پیروزی به همراه میآورده؛ به همین خاطر جنگجویان بیش از همه او را ستایش میکردهاند. مهر به همراه سرداران و لشکریان ایرانی که برای جنگ به غرب میرفتند، وارد سرزمینهای اروپايی شد و در آنجا هم مورد ستایش قرار گرفت.
کیش مهر یا مهرپرستی (Mithraism) با ورود مهر ایرانی به غرب به وجود آمد.
بعدها که اروپايیها مسیحی شدند، شب تولد مهر را با شب تولد مسیح یکی دانستند و یلدا یا نوئل را گرامی داشتند.
در کیش مهر، مهمترین وظیفه هر شخص وفای به عهد و نشکستن پیمان بود.
کیش مهر 7 مرحله داشت که اگر کسی میخواست به بالاترین مقام آن دست پیدا کند باید این مراحل را طی میکرد.
به پرستشگاه ایزد مهر، «درِ مهر» یا «مهرابه» میگفتند؛ نامی که به آتشکدهها هم داده شده.
تشخیص چنین شبی از نظر زمانی - آن هم در چند هزار سال قبل- نشان میدهد که ایرانیان باستان اهل حساب و کتاب و گاهشماری و تقویم بودهاند.
شبنشینی مهر
ایرانیان از قدیم، این شب را تا صبح بیدار میماندند تا صبح شاهد تولد ایزد مهر باشند. بهانه بیدار ماندن هم شعر و داستان، آجیل، انار، هندوانه، بِه و کدو بوده است. شب چله، شب شاهنامهخوانی هم بوده. هنوز هم شب چله، شبِ شعر خانوادههای ایرانی است که حافظ میخوانند.
شب سرد زمستانی، جایگاه دیو و اهریمن بوده و مهر میآمده تا در برابر آنها بایستد. شمشیرش پرتوهای نور خورشید بوده و با تیغ نور، تنِ تیره شب را میدریده.
آرامگاه مهر
آرامگاه شاهان هخامنشی در نقش رستم فارس به شکل چلیپای مهری ساخته شده. علامت و نماد مهر، یک «به اضافه» یا «ضربدر» بود که بعضی وقتها به شکل شکسته هم کشیده میشد. این نماد از میترائیسم به شکل صلیب یا چلیپا به مسیحیت وارد شد. متاسفانه شکل شکسته آن در آلمان نازی به عنوان یک نماد باستانی مورد سوء استفاده قرار گرفت که دیگر به سختی ميتوان آثار منفی و بد آن را از ذهن مردم جهان پاک کرد.


شیر مهر
شیری که بر پشت گاوی پریده، غلبه تابستان بر زمستان و گرما بر سرما را نشان میدهد. این اثر در کاخ نوروزی هخامنشیان در تخت جمشید قرار دارد. شیر نماد چهارمین مرتبه مهری است که مانند یک مهرپرست راستین، گاوی را قربانی میکند.


نذر مهر
این مجسمه یک مهرپرست را در حال قربانی کردن گاو نشان میدهد. ایرانیان باستان برای نذر و نیاز به درگاه مهر، گاو میکشتند. در شاهنامه فردوسی درباره فریدون گفته شده که «پرستیدن مهرگان دین اوست/تن آسانی و خوردن آیین اوست». جشن مهرگان به گوسپندکشان هم معروف بوده که در آن گاو مقدس (= گوسپند) قربانی میکردند و به مردم غذا میدادند. عطار در غزلی میگوید: «کو فریدونی که گاوان را کند قربان عید؟».


حلقه مهر
اردشیر بابکان - مؤسس سلسله ساسانی - هنگام رسیدن به قدرت، حلقه پیمان پادشاهی را از چنگ اردوان - آخرین پادشاه اشکانی - درآورده. پادشاهان ایران وقتی به مقام شاهی میرسیدند، در مراسمی نمادین یک حلقه را که به حلقه قدرت یا حلقه پیمان و مهر مشهور بود، به دست میگرفتند. پیمان شاهی، عهد عدالت و دادگری بوده. اگر شاهی ستم میکرد، در واقع این پیمان را شکسته بود و مهر حتما به حسابش میرسید.


امروزه حلقه ازدواج، بازمانده همان حلقه مهر است که باید همیشه در دست زن و شوهر که پیمان زندگی میبندند، باشد تا پیمانی را که بستهاند یادآوری کند. البته ایرانیان قدیم به نشانه راستی این حلقه را به دست راست میانداختند، نه چپ.

قدم مهری
این، نشانهای 7 مرتبه در کیش باستانی مهر است که در یک معبد مهری به نام کونییک در یوگسلاوی و تحت تاثیر فرهنگ ایران باستان از موزاییک ساخته شده است. بعضی پیروان کیش مهر با برداشتن این 7 قدم مهری، در طی سالها به عالیترین مقام مهری دست مییافتند. «7»، عدد مقدس کیش مهر است.





1. اولین و پایین ترین مرتبه کیش مهر، نمادش «کلاغ» بوده.


2. دومین مرتبه، نمادش «عروس» بوده و کسانی که در این مرتبه بودند، لباس زرد با نوارهای سرخ میپوشیدند. ستاره زهره یا ناهید حامی این مرتبه بوده است.


3. سومین مرتبه نمادش «سرباز» بوده که در راه مهر و راستی میجنگیده است.


4.چهارمین مرتبه نمادش «شیر» بوده و کسانی که در این مرتبه بودند، لباس سرخ با نوارهای بنفش میپوشیدند. رعد و برق و یک بیلچه نشانهای شیر بودهاند.


5.پنجمین مرتبه، نمادش مرد «پارسی» بوده که خوشه گندم و داس دروگران را به دست داشته است.



6. ششمین مرتبه، نمادش «پیک خورشید» بوده که تاجی به شکل خورشید بر سر میگذاشته و مشعلی به دست میگرفته است.


7. هفتمین و آخرین مرتبه نیز نمادش «پدر» بوده که کلاه پارسی بر سر میگذاشته و حلقه مهر و عصا و داس متعلق به کیوان یا زحل را به دست میگرفته. این همان مرتبهای است که در مسیحیت Pope نامیده میشود.
یدالله رضوانی: بر پایه یافته هایم، برخی ویژگیهای "ایزد میترا"، "بغ مهر/میترا" و "اینشوشیناک" (Inshushinak) خدای چند هزار ساله شوش همسان هستند. دیدگاهم در این باره را جداگانه نوشته ام. "اینشوشیناک"، خدایی بوده مهربان، پهلوان، نگهبان پیمان، دادگر، تاج بخش، یاور دردمندان و داور دنیای پس از مرگ، که خورشید را همراه داشته. دارنده آب زندگی بخش بوده و به دید من میتوانسته از کوه زاده شده باشد (در همان مقاله نوشته ام). شگفت آنکه در آن روزگار، مردمان شوش و همه عیلامیان باستان نیز همانند مهر پرستان، گاو را گرامی داشته و در جشنی سالیانه قربانی میکرده اند.

هیچ نظری موجود نیست: