پنجشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۶

بلوهر و بوذاسف

ریشهً ایرانی اسطورهً بلوهر و بوذاسف

تاریخنویسان اسلامی عهد تسلط اعراب اغلب اشاره میکنند که در آغاز حکومت تهمورث (خورشید چهر، تیگران پسر کوچک زرتشت) بوذاسف نامی ظهور کرد و مذهب گنوسی صابئین را پدید آورد. این بدان معنی است که بوذاسف در محیط امپراطوری هخامنشی ظهور کرده بوده است. می دانیم که مذهب گنوسی دیگر پهنه شبه جزیره عربستان دین حنفا (پاکدینان) بوده است که محمد و عبدالمطلب خود را پیرو آن می شمرده اند و پیامبر همین آئین در زبان اعراب، ابراهیم خلیل الله نامیده می شده است. نگارنده ضمن مقالات جداگانه ای اسناد خود را در باب اینکه این ابراهیم خلیل الله (پدر امتهای فراوانی که دوست صمیمی خداست) همان گئوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) داماد و پسر خوانده کورش بوده است نشان داده است. در اینجا به اختصار باید بگویم که دادیکان (نیاکان عرب تاجیکان، اعراب شرقی کتیبه های آشوری) ساکنین مقر فرمانروایی گئوماته بردیه/ زرتشت در بلخ بوده اند واین نام از این اعراب شرقی به شبه جزیرهً عربستان رسیده است. خود نامهای گوتمه بودا و بوذاسف هم متعلق به همان گئوماته بردیه/ زرتشت هستند که بیش از دو دهه از سوی پدر خوانده اش کورش از بلخ بر شمال هندوستان فرمان می رانده است. اما حلقه واسط این نامها، نام صوفی/ گنوسی اسطوره ای معروف بلخ یعنی ابراهیم ادهم (پدر بور ملتهای فراوان) است که نظیر گوتمه بودا/ گئوماته بردیه در تمامی عمرش شاهزاده ای صوفی مسلک به شمار آمده است. غالباً به درستی خود نامهای بودا و بوذاسف را بدون در نظر گرفتن ریشه لغوی آنها با هم مطابق دانسته اند. گرچه نام بودا به سانسکریتی به معنی منور و دانا است و بوذاسف به لغت ایرانی به طور ساده به معنی بت شکن است که این خود از سویی لقب ابراهیم خلیل الله و از سوی دیگر خصیصه گئوماته بردیه بوده که قاتلش داریوش (جاماسپ مغ کش) به صراحت وی را ویرانگر معابد توصیف کرده است. در اسطورهً آذری= ارانی منحصر به فرد ده ده قورقود، نام اسب گئوماته زرتشت(بامسی بئیرک) بوزآت(بوذاسپ) آمده است که نشان میدهد نام ایرانی بوذاسف (بوذا- سپ، بت شکن) از عهد خود گئوماته بردیه/ زرتشت بر وی اطلاق میگردیده است و چون این مفهوم در هند مرکز اصنام با مانع فرهنگی بزرگی مواجه میشد این نام را با بودا (منور، دانای روحانی) جایگزین نموده اند. از سوی دیگر به نظر می رسد ایرانیان و هندوان باستان خود نام بوذاسف را به معنی سرکوب کننده بزهکاران میگرفته اند چه در اساطیر هندی و ایرانی در مواردی ویژه ای از شخصیتهای گوتمه بودا و گئوماته زرتشت با القاب راهوگنه (زننده رباینده) و ورثرغنه (بهرام ورجاوند یعنی سرکوب کننده اخلالگران) یاد گردیده است. نام مراد و استاد بوذاسف یعنی بلوهر را، در زبان پهلوی به سادگی می توان معلم پردانش معنی نمود که این خود با لقب معروف یا نام دیگر سپیتمه جمشید (داماد و ولیعد آستیاگ و پدر گئوماته زرتشت) یعنی پارمیس یعنی پردانش مطابقت دارد. آستیاگ و داماد و جانشینش سپیتمه جمشید هر دو توسط کورش (فریدون) به قتل رسیده اند ولی کورش سوم که سیاستمداری بزرگ بود در عوض برای جلب قلوب مردم سپیتاک زرتشت یا همان گئوماته بردیه پسر سپیتمه و نواده آستیاگ را به دامادی و پسرخواندگی و برادری خویش برگزید و امارت ولایات شرق امپراطوری هخامنشی یعنی نواحی بلخ و شمال هندوستان را به دست وی سپرد و او در آن سمت با نامهای بوذاسف و بودا و ابراهیم خلیل الله شهرهً جهانیان گردید. آئین وی دیرتر در عهد ساسانیان به عنوان دین رسمی ایرانیان بر گزیده شد و لابد ایرانیان در این عهدٍ بعد از گذشت 8 قرن از فوت او، از تعالیم وی چیز زیادی هم نمی دانسته اند چه انتشار غالب تعالیم او هم نه در سمت ایران بلکه در سمت بلخ و هند وستان صورت گرفته بود. در پایان مقاله جالب شکوفه آذر را در باب داستان بلوهر و بوذاسف نقل می نمائیم

داستان كهن و جهاني «بلوهر و بوذاسف» ايراني است

شكوفه آذر ششمين جلسه نقد و بررسي كتاب در مركز نشر ميراث مكتوب به نقد و بررسي كتاب «بلوهر و بيوذسف» تاليف علي بن نظام تبريزي در سده هشتم قمري اختصاص داشت. .. داستان معروف و كهن «بلوهر و بوذاسف» كه در نسخه ايراني «بلوهر و بيوذسف» ذكر شده است، در اصل شرح زندگي بودا پيامبر هندي است و به وسيله مانويان آسياي مركزي از روي زندگاني بودا ساخته شده است. قطعاتي از اين داستان كه جز آثار مانوي از سده هاي اوليه اسلامي در آسياي مركزي است، به زبان هاي فارسي، تركي و اويغوري به دست آمده است. . ترجمه اي از اين كتاب به زبان پهلوي نيز موجود بوده است. قطعاتي از آن به نام «يادگار بزرگمهر» نيز به زبان و خط پهلوي در دست است كه «ابن مسكويه» آن را در «جاويدان خرد» به عربي در آورده است. داستان بلوهر و بوذاسف در نخستين سده هاي اسلامي از متن پهلوي يا متني ديگر به زبان عربي در آمده بود، چنان كه ابن نديم در «الفهرست» از آن ياد كرده و گفته است كه شاعر تازي گوي، «ابان لاحقي» آن را به نظم درآورده است. روايت مفصل تري از اين داستان به زبان عربي موجود است كه رنگ و بوي اسماعيلي يافته و يك بار در 1888 ميلادي در بمبئي و بار ديگر توسط دانيل ژياره تصحيح و با ترجمه فرانسوي در پاريس منتشر شده است. ترجمه يا تحريري از اين داستان نيز به زبان عربي در كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمه» ابن بابويه قمي، به قلم نظام الدين شامي براي سلطان احمد جلاير در سده چهارم هجري، نگارش يافت كه به شيوه «كليله و دمنه» نصرالله منشي و «سندباد نامه» ظهيري، به امثال و اشعار عربي و فارسي آميخته است. . *****داستان «بلوهر و بوذاسف» در ادبيات اروپا و امريكا نقش بسيار تاثير گذاري داشته است. تقريبا هم سطح و هم سنگ تاثير «هزار و يك شب» يا «ارداويرافنامه» يا «ماهاباراتا». داستان «بلوهرو بوذاسف» به زندگي و سير و سلوك بودا از مقام شاهزاده اي در هند تا عارف شدن به همراه همراهش «بلوهر» اختصاص دارد. داستان شامل شرح سفرهاي مادي و معنوي بودا و درس ها و نكته ها و گفت و گوهاي فلسفي است. نويسنده اين كتاب هم، همچون نسخه هاي هم ترازش، «هزار و يك شب» و «ماهابارتا» مشخص نيست و همچون دو كتاب ذكر شده، در هر كشوري كه رفته و ترجمه شده، به لباس فرهنگ و دين و زبان آن كشور درآمده است. جليل نوذري، فوق ليسانس ادبيات انگليسي و پژوهشگر ادبيات تطبيقي درباره تاريخچه اين كتاب به خبرنگار «ميراث خبر»، گفت: «بلوهر و بوذاسف» يك كتاب ايراني است كه در زمان مانويان به زبان پهلوي يا سغدي ترجمه شد و موجود بود. سپس كشورهاي ديگر از اين نسخه، داستان را به زبان كشور خود ترجمه كردند. بعد از اسلام نسخه اصلي ايراني گم شد. پس از آن متن يوناني تحت عنوان «بارلعام‌ و جوذافات» پايه ترجمه به تمام زبان هاي اروپايي و براي فرهنگ هاي مختلف از جمله يهوديان، مسيحيان و مسلمانان واقع شد. اين كتاب به هر زباني كه ترجمه شد، رنگ و بوي فرهنگ و دين آن كشور را يافت. يهوديان داستان «شاهزاده و راهب» را به داستاني يهودي تبديل كردند و مسيحيان، كل متن را به يك داستان مذهبي مسيحي درآوردند. من تاكنون بر اين باور بودم كه اصل مكتوب اين داستان ايراني بوده است ولي هيچ سند مكتوبي پيدا نشده بود، و خوشبختانه با پيدا شدن نسخه فارسي اين كتاب در كتابخانه «ملك» و تصحيح و چاپ آن در مركز نشر ميراث مكتوب، اين امر به من ثابت شد. اين نسخه اولين نسخه فارسي است كه پس از اسلام در ايران پيدا شده است. براي اثبات اين نظر بايد پنج نسخه خطي، از نظر ساختاري، داستاني، نام هاي خاص و گفت و گوها مطابقت داده شود.» جليل نوذري درباره نسخه هاي خطي موجود «بلوهر و بوذاسف» در جهان، در اين نشست گفت: «چهار نسخه خطي از اين داستان در دنيا موجود است.» 1. متن عربي معروف به متن اسماعيلي به نام «بلوهر و بوذاسف» كه برخي محققان احتمال مي دهند ترجمه اين كتاب به عربي متعلق به «ابن مقفع» در تاريخ 120 هجري قمري است .. 2. متن گرجي به نام بلورياني 3. متن يوناني به نام «بارلعام و جوذافات» 4. متن يوناني با خط لاتين به نام «بارلعام و جوذافات». كشف و انتشار نسخه ايراني بلوهر و بوذاسف، مي تواند نقطه هاي كور و مبهم تاريخي و محتوايي نسخه هاي ديگر را روشن كند.» جليل نوذري كه نسخه هاي ديگر بلوهر و بوذاسف را مطالعه كرده است به خبرنگار «ميراث خبر»، گفت: «متاسفانه تا يك كارشناس غربي فارسي دان، اين نسخه بلوهر و بوذاسف را نخواند و مطالعه نكند، ارزش و اهميت منحصر به فرد اين نسخه ايراني مشخص نخواهد شد و به جهان معرفي نخواهد شد. علي بن محمد نظام تبريزي ادعا كرده است كه اين نسخه را از نسخه يوناني خلاصه كرده است اما به اعتقاد من نزديك ترين نسخه به نسخه فارسي موجود به استناد سبك و داستان نسخه عربي اسماعيلي تحرير شده در سال 120 ه.ق است.» ¬نسخه حاضر يعني «بلوهر و بيوذسف» نوشته علي بن محمد نظام تبريزي (740 _ 801 ه.ق) كه توسط دكتر محمد روشن، استاد دانشكده هنرهاي زيبا، پيشگفتار نويسي و ويرايش شده است، تصحيح مصححي است كه متاسفانه نامش بر ما مشخص نيست. اين مصحح در چهارده دفتر متن نسخه خطي موجود در كتابخانه «ملك» را با دست خط خود،‌ تصحيح كرده است. اما متاسفانه در هيچ كجاي اين دفتر، نام مصحح ذكر نشده است. اين چهارده دفتر چند سال پيش توسط دانشجويي به دكتر محمد روشن اهدا شد و دكتر روشن در كنار ويرايش و مطابقت اين متن با نسخه خطي مصحح آن را جستجو كرد. در جلسه نقد و بررسي اين كتاب در مركز ميراث مكتوب، دكتر روشن درباره مصحح كتاب گفت: «من بنا به نوع كار، گمان مي برم كه مصحح اين كتاب استاد «مدرس رضوي» است. از طرفي در سال هاي 1312 تا 1316 وزارت معارف وقت، پاره اي از متون كهن فارسي را براي تصحيح به برخي از استادان دانشگاه سپرد. .. از جمله در آن سال ها تصحيح «تاريخ بيهقي» به مرحوم استاد احمد بهمن يار سپرده شد و «تاريخ برامكه» به مرحوم عبدالعظيم خان قريب. بنده گمان مي برم كه اين متن هم در شمار اين متون مي توانست باشد كه به استادي از استادان دانشگاه تهران براي تصحيح واگذار شده است.» برخي از حاضران از جمله پروفسور سيد حسن امين نويسنده «بازتاب اسطوره بودا در ايران و اسلام»، دكتر سيد ابوطالب ميرعابديني نويسنده «بلوهر و بوذاسف به روايت شيخ صدوق و ملامحمد باقر مجلسي»، دكتر ذكايي و برخي ديگر از حضار در حالي كه چهارده دفتر دست نويس را دست به دست مي گرداندند، هر يك درباره مصحح آن حدس هايي مي زدند. برخي معتقد بودند كه دست خط و سطح تحقيق و تصحيح نازل تر از آن است كه به مرحوم مدرس رضوي اطلاق شود. برخي نيز كساني چون «مرحوم محمدعلي ناصح» و «حبيب الله آموزگار» را مصحح اين كتاب دانستند. متن موجود فارسي، نثري متكلفانه و مصنوع دارد و داراي شاهد مثال و اشعاري از شاعراني چون سعدي و خيام است. دكتر محمد روشن در اين كتاب تلاش كرده است كه متني، سالم و اصيل را به خواننده ارايه دهد و از نقد و بررسي و تطابق آن با متون ديگر خودداري كرده است. دكتر ميرعابديني در اين جلسه پيشنهاد داد كه بهتر بود روي جلد نوشته مي شد كه مصحح اصلي كتاب نامعلوم است. دكتر ميرعابديني، دكتر عابدي و نوذري نيز معتقد بودند زنده كردن اثري مرده كه مي تواند جايگاه جهاني داشته باشد كاري پرقدر و مهم است. . در پايان جلسه يكي از حاضران عنوان كرد: «حيف است اثري در اين حد و اندازه و اهميت، كه بر فرهنگ ها و ادبيات كشورهاي ديگر تاثير بسزايي داشته است،‌ بدون تصحيح دقيق، تحقيق جامع و تعليقات مفيد، پس از سال ها چاپ شده است. همان طور كه همگان مي دانند آثار تاريخي و كلاسيك در اين سطح به خاطر خاص بودن تنها، يك بار چاپ مي شود و اين يك چاپ هم متاسفانه كار دقيق و محققانه اي نيست. به خاطر بحث انگيز بودن اين نسخه خاص و نيز طرح اين فرضيه از سوي پژوهش گران به جهان كه اصل داستان «بلوهر و بوذاسف» به زبان و خط فارسي و ايراني بوده است،‌ جا داشت كه پيشگفتاري جامع و انطباقي بر آن نوشته مي شد كه متاسفانه نشد.» در اين جلسه همچنين درباره ريشه اساسي «بلوهر» و «بوذاسف» بحث و تبادل نظر شد. دكتر ذكايي در اين جلسه مطرح كرد، اين احتمال وجود دارد كه گذاشتن نام «بيوذسف» بر نسخه فارسي به جاي «بوذاسف»، ممال عربي نباشد و تنها لهجه و گويش تركي است، همچنين اين احتمال وجود دارد كه «بلوهر» تبديل شده واژه «فروهر» باشد. درباره «بيوذسف» و «بوذاسف» نيز گفته شد، اين احتمال وجود دارد كه از واژه هاي مشابه گرشاسپ و گشتاسپ باشد. كتاب «بلوهر و بيوذسف» تاليف علي بن محمد نظام تبريزي با پيشگفتار، نمايه و ويرايش دكتر محمد روشن در 2000 نسخه، 485 صفحه، با انتشار مركز نشر ميراث مكتوب در دسترس علاقه مندان به حوزه ادبيات كلاسيك، قصه، دين و ادبيات تطبيقي قرار گرفته است.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

من محمد علی بلوهری از شما بابت این مطلب آموزنده تشکر می کنم.

hadi گفت...

سلام
داستانتان بی نظیر بود تنها ادعا های خودرا دقیق ثابت کنید تا ما بتوانیم به آن استناد کنیم.

ناشناس گفت...

ادعایی نیست یا تلاشی در جهت بی ادعا بودن دارم. التماس دعا برای خود دارم لابد شرطش ادامه عملی راه بی ادعایی است.باد در غبغب برود فاتحه نزد دیگران خوانده شده است.